پیام به مناسبت درگذشت حمید سمندریان

حميد سمندريان

استاد و مرد بزرگ تأتر ايران در سن هشتاد و يک سالگي روي در نقاب خاک کشيد و به  ديار باقي شتافت. شاگردان او و همه اهل تأتر و سينما نشان دادند که قدر او را مي دانسته اند و مي دانند. رسم هميشه اين بوده است که نه قدر زندگان، بلکه قدر اسيران خاک را مي دانسته اند. سمندريان کارگردان بزرگ و  استاد مسلم تأتر  بود، اما اين احترامي که به او نثار شد و مي شود، وجه ديگري هم دارد. سمندريان همه عمر با تأتر زندگي کرد و همه لوازم و سختيهاي آن را به جان پذيرفت و به هيچ کار ديگر و حتي به سينما رو نکرد. نمي دانم آيا او درسهاي چهل پنجاه ساله خود را خود نوشته و تدوين کرده است يا نه، اما غير از آنچه در کلاس درس به شاگردانش آموخته، زندگيش هم براي آنان درس بوده است. سمندريان اهل  هنر  بود و با هنر تأتر زندگي کرد و طرفه اينکه زندگيش هم هنر بود: هنري که همه کس نمي تواند آن را بياموزد. مثل سمندريان  زندگي کردن آسان نيست. وقتي کسي به هنر و معرفتي چندان تعلق دارد که از آن به هيچ چيز ديگر نمي پردازد، زندگي و تعلقش مثال و اسوه اي براي ديگران مي شود. سمندريان شايسته همه احترامي بود که شاگردانش به او گذاشتند. يادش گرامي و روانش شاد باد

 

پیام به مناسبت درگذشت نلسون ماندلا

در حصار حبس و سیاست نبود

آکادمی علوم آفریقای جنوبی نامه ای به روسای آکادمی های علوم جهان نوشته و در آن پس از ادای احترام به نلسون ماندلا، او را حامی بزرگ علم و نمونه وطن دوستی دانسته است. این نامه تذکری بود که من هم در باب این مرد بزرگ چند سطری بنویسم. ماندلای سیاستمدار بیش از آنکه به سیاست وابسته باشد، به نحوی از آزادی اخلاقی رسیده بود. شان و مقام سیاسی و مجاهدت های آزادیخواهانه ماندلا بزرگ و ستودنی است اما اگر بپرسند او نام و عزت و بزرگی خود را از کجا یافت، آن را در بیرون از سیاست یا در فرا رفتن از مرزهای سیاست باید جست. سیاست، میدان اختلاف و جنگ است و ماندلا مرد صلح و دوستی و بخشش در عین تحمل درد بود.

 

ادامه مطلب

به یاد سید جلال الدین آشتیانی

کاش بیشتر با او مکاتبه می کردم

متأسفانه توفیق رفیق نشد که در حد توان خود یادداشتی شایستة مقام استاد فقید سیدجلال-الدین آشتیانی بنویسم. از نشانه های اهل فلسفه یکی هم اینست که یکسره به فلسفه مشغولند و به امور دیگر اعتنا نمی کنند. آشتیانی همه عمر را در آموزش فلسفه و تفکر فلسفی صرف کرد و از همه استادان زمان خود هرچه می  توانست آموخت و چنانکه می دانیم آثار گرانمایه ای به وجود آورد و مخصوصاً نوری بر تاریخ فلسفه بعد از ملاصدرا تاباند و به هانری کربن کمک کرد که گزیده ای از آثار فیلسوفان متأخر فراهم آورد. از اوصاف دیگر فیلسوفان زمان شناسی آنهاست. آشتیانی می دانست که آموزش فلسفه در کشور باید متحول شود و مخصوصآً فلسفه اسلامی به زبانی نوشته شود که در چشم و گوش اهل زمان ناآشنا نیاید. اولین آشنایی من با استاد آشتیانی به سالهایی باز می گردد که من در دوره لیسانس دانشکده ادبیات درس می خواندم. ما برحسب اتفاق در خانة دوستی مشترک، ملاقات کردیم. ایشان وقتی دانست که من فلسفه می خوانم، مطالبی در باب فلسفه جدید غربی گفت که بعضی نکات آن در نظر من جای چون و چرا و تأمل داشت. و وقتی نظرم را فی المثل در مورد کانت گفتم، بجای اینکه برسر حرف خود بایستد گفت همه آنچه گفتی در کتاب سیر حکمت در اروپا نیست. معلوم می شود که معلومات ما از فلسفه جدید کم است.

 

ادامه مطلب

پیام به مناسبت درگذشت قیصر امین پور

به شهرت توجهی نداشت

درگذشت شاعر معاصر، قيصر امين پور مصيبتي بزرگ براي شعر و ادب و زبان فارسي بود.  در ميان همه اصناف مردم، شاعران شكستني ترند و چيني نازك تنهايي شان خيلي زود و با اندك تكاني ترك بر مي دارد و دريغا زمانه اي كه بيش از همه زمان ها به شعر نياز دارد، اين را كمتر مي داند و به شعر و احوال شاعر وقعي نمي نهد ولي اين سخن بدان معني نيست كه مردمان ديگر قدر شاعر را نمي دانند. شاعر پاسدار وجود و سخنگوي زمان است و نوحه و ترانه غم و شادي مردمان را مي سرايد به اين جهت زمين و آسمان او را دوست مي دارند و وقتي مي ميرد، ماتم مي گيرند و خبر مرگش صدا مي كند و در همه جا مي پيچد.

من با اين كه متأسفانه با قيصر امين پور نشست و برخاست و فرصت صحبت نداشته ام، از شنيدن خبر تكان خوردم اما فردا كه عزاي شاعر، عزاي عمومي شد و شاعران و اديبان و صاحبان فرهنگ عزادار شدند و حتي سيماي مراكز و مؤسسات فرهنگي و رسانه اي رنگ عزا و ماتم گرفت، احساس دلداري كردم و اين شايد تسلايي باشد براي همه كساني كه مرگ شاعر را مصيبتي براي زبان و مصيبت زبان را مصيبت آينده مردم مي دانند.

 

ادامه مطلب

سخنرانی در مراسم بزرگداشت سید منیرالدین حسینی هاشمی

اشاراتی یه وضع علوم انسانی در ایران

علوم انسانی و اجتماعی را اگر مشتمل بر بعضی علوم عملی اعم از دینی و غیر دینی و ادبی هم بدانیم، سابقه آنها در تاریخ ما به صدر اسلام می‌‌رسد. آثاری که در تفسیر و حدیث و فقه و اصول فقه و تاریخ و اخلاق و سیاست مدن و نقد ادبی پدید آمد است مقامی ارجمند در تاریخ، فرهنگ و معرفت دارد. اما آنچه در اصطلاح متداول علوم اجتماعی خوانده می‌‌شود، از سنخ دیگر است و به عالم جدید تلقی دارد و در تناسب با تحولات دویست ساله جامعه غربی تحول یافته است. وضع این علوم در جهان توسعه نیافته و رو به توسعه هم بستگی به نحوه سیر توسعه دارد. در کشور ما با اینکه از همان آغاز پدید آمدن علوم اجتماعی مطالبی از این علوم به زبان فارسی ترجمه شده است تا دهه‌‌های اخیر کمتر به آنها اقبال شده بود. اکنون هم این علوم جایگاهی در مسیر پیشرفت و توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور ندارد.

 

ادامه مطلب

یادداشت به مناسبت حضور چند روزه فیلسوف مطرح آلمانی در ایران

نامه به آقاي پروفسور هابرماس

استاد عزيز، سفر شما به ايران براي ما مفيد و مغتنم بود. نمي دانم شما از اين سفر تا چه اندازه رضايت داريد. من فكر مي كردم و اميدوار بودم كه شما چند روزي بيشتر مي مانديد اما پس از بازگشت از شيراز بلافاصله به آلمان بازگشتيد و فرصت ملاقات با شما نصيب من نشد. با خواندن آنچه پس از سفر گفته و نوشته ايد مي توانم حدس بزنم كه در اين سفر كوتاه نظر شما نسبت به ايران (و شايد نسبت به بسياري كشورهاي ديگر نظير ايران) با آنچه پيش از سفر مي انديشيديد تغيير كرده است. اطلاعاتي كه درباره كشورها و مخصوصاً درباره جهان توسعه نيافته وجود دارد اطلاعات غالباً بسته بندي شده براي مصارف سياسي و اقتصادي است. من نمي خواهم بگويم كه همه آنچه درباره ايران مي گويند يكسره نادرست است بلكه  مي خواهم بگويم آنچه را كه نمي دانند و نمي گويند از آنچه مي گويند اهميت كمتري ندارد.

 

ادامه مطلب

سخنرانی در همایش مرکز و پیرامون

تامل درباره وضع کنونی عالم

عنوان مركز و پيرامون بقصد اشاره به وضع تاريخي و فرهنگي جهان كنوني انتخاب شده است. آيا جهان كنوني جهان واحدي است كه يك مركز ثابت دارد و مناطق اطراف تابع اين مركزند و از آن بهره     مي گيرند؟ تعبير ‹‹ مركز و پيرامون›› با چنين وضعي مناسبت دارد زيرا مثلاً اگر جهان كنوني را مجموعه اي از فرهنگ هاي مختلف و متباين بدانيم ديگر مركز و پيرامون معني ندارد. پيداست كه وقتي مركز مي گوييم نظرمان به غرب و تاريخ غربي است. آيا آسيا و آفريقا و آمريكاي لاتين در پيرامون غرب قرار دارند؟ مركز و پيرامون دو مفهوم متضايفند و از هم جدا نمي شوند. اگر پيرامون هست مركز هم بايد باشد و اگر مركزي باشد مركز پيرامون است. با اين تلقي جهان كنوني يكسره غرب است و بيرون از غرب چيزي وجود ندارد و تفاوت و اختلاف در شدت و ضعف و درجات است.

 

ادامه مطلب