زمانی که من دانشجوی فلسفه در دانشگاه تهران بودم، هنوز کتابهای زیادی در فلسفه و به ویژه فلسفه اسلامی نداشتیم تا اینکه آقای حائری کتاب «علم کلی» را نوشتند. این کتاب به فارسی خوبی نوشته شد و با اینکه نوشته مرحوم فاضل را نیز دکتر خوانساری ویرایش کردند، ولی نوشته مهدی حائری روانتر بود. آشنایی علمی من با ایشان نیز از خواندن کتاب «علم کلی» آغاز شد. یکی از کلاسهای درس ایشان همین کلاسی بود که به اسم «کاوشهای عقل نظری» چاپ شد. یکی از برکات مهم آن زمان وجود مرحوم آقای بزرگمهر در کلاسهای آقای حائری بود. آقای بزرگمهر استاد فلسفه بودند و در همه جلسات کلاس دکتر حائری حضور داشتند. ایرادها و اشکالهای بزرگمهر از موضع فلسفه تحلیلی خیلی مهم بود و بحثهای فلسفی خاصی داشتند که به ویژه بحثهای منطقی مهمی مطرح میکردند. بزرگمهر از مهدی حائری خواهش کرد که مطالب را بنویسند و بزرگمهر به خرج خود کتاب «کاوشهای عقل نظری» را چاپ کردند. ما در فلسفه عملی نیز کار چندانی انجام نداده بودیم تا اینکه رساله دکتری ایشان در کانادا به دست ما رسید.
آقای حائری بسیار آزاده و فیلسوف آزاد بودند. ایشان دین و فلسفه را مانند همه فیلسوفان یکی میدانستند. تعبیر خودشان این بود که ما با علم و با حقیقت عهدی داریم و این عهد را با هیچ عهد دیگری معاوضه نمیکنیم. هیچ عهدی نمیتواند شکننده عهدی که با حقیقت و علم داریم، باشد. تمام عمر را به آموختن سپری کرد و هم آموخت و هم تعلیم داد.