ردکردن این

کتاب «بلای بی تاریخی و جهان بی آینده» منتشر شد.

تاریخ بشر را به اعتباری می توان به دو بخش جدید و پیش از تجدد تقسیم کرد. مدت تاریخ تجدد در قیاس با تاریخ قدیم کوتاه است و بهاین جهت شاید این تقسیم نامناسب بنماید و کسانی درست ندانند که گذشته دراز مدت تمدنهای بزرگ را یک بخش و پانصد سال تاریخ جدید را بخش دیگر بدانند و چه بسا این گمان به وجود آید که با این تقسیم تاریخ جدید بر سراسر گذشته ترجیح یافته و برتر از تاریخ ایران و مصر و چین و هند انگاشته شده است ملاک این تقسیم، عظمت و شایستگی و دانایی و توانایی نیست اقوام چینی و هندی و ایرانی با همه اختلاف هایی که با هم داشتند، شباهتها و قرابتهای بسیار نیز داشته اند اما تاریخ تجدد، تاریخی به کلی متفاوت از تاریخهای قدیم است این تاریخ، زمان به قدرت رسیدن انسان و سعی در ساختن جهان و سپس خلع او از قدرت و محو شدنش در فضای سلطنت تکنیک است. این تنها تاریخی است که آدمی در آن با دعوی دایرمداری کار جهان و سودای قدرت خدایی راهی تازه گشوده و در طی پانصد سال جهانی ساخته است که اکنون دیگر به حکم و فرمانش وقعی نمی گذارد. درست بگوییم، جهانی که در طی پانصد سال اخیر ساخته شده است، دیگر به خواست و صلاح زندگی آدمی کاری ندارد و بی اعتنا به آن سر خویش گرفته و به راهی می رود که هیچ کس ازمقصدش خبر ندارد. حادثه مهم قرن اخیر، پدید آمدن وضعی خاص در حاشیه جهان جدید است که «جهان توسعه نیافته نام دارد تعبیر «جهان» توسعه نیافته چندان مناسب نیست زیرا، وضع توسعه نیافتگی نظمی را که یک جهان بایدداشته باشد، ندارد. این وضع از یک جهت به جهان جدید و از لحاظ دیگر با جهان قدیم شباهت ها دارد. اما تفاوتش با این هر دو تفاوتی اساسی است وضع توسعه نیافتگی وضع بی تاریخی است. گویی وقتی جهان قدیم از مرکب تاریخ خود پایین آمد تا در قطار تاریخ جدید جایی پیدا کند، قطار به راه افتاده و مسافر از رسیدن و سوار شدن به قطار بازمانده است. پیاده شدن از تاریخ قدیم و پیدا نکردن جایی در تاریخ جدید، درد بی تاریخی است. تعبیر «بی تاریخی» هنوز چنان که باید روشن نشده است. برای درک این وضع در نظر آوریم که زندگی مناسب و شایسته با همبستگی و همنوایی و فهم و درک مشترک مردمان محقق می شود. مردمان اشخاص و افراد پراکنده نیستند، بلکه در جهانی همبسته با هم زندگی می کنند و فهم مشترکی دارند که زندگی شان را راه می برد. وضعی که در آن این همبستگی و فهم و درک مشترک وجود نداشته باشد، وضع بی تاریخی است. توسعه نیافتگی وضع بی عالم بودن و بی تاریخ بودن است. در وضع بی تاریخی، فهم دچار پریشانی می شود. این فهم پریشان نه راه می شناسد و نه کارسازی می کند. اما چون با آشوب و پریشانی و سرگردانی خو کرده است ممکن است میل به قهر و ناآرامی و ویرانگری و نابودسازی داشته باشد اکنون بی تاریخی بسیاری از اقوام قدیم و پریشانی فهم و درک آنها با پایان تاریخ جدید و خسوف خرد آن مقارن شده است. به این جهت، درس آموزی از تجدد دشوار شده و تقلید، دستور عمل شده است. نسبت وضع توسعه نیافتگی با گذشته تاریخی نیز نسبتی کم و بیش تقلیدی است و اگر اعتقادات قدیم با فهم و درک سطحی فرارسیده از جهان جدید تفسیر شود چه بسا که حاصلش اوهام و خیالات خطرناکی باشد که جهان مستعد جنگ و آشوب کنونی را به پرتگاهش نزدیک تر سازد برای پرهیز از چنین آشوب و خطری خروج از توسعه نیافتگی ضرورت دارد.

دفتری که در دست دارید گزارش وضع جهانی است که در پایان تاریخ خود قرار دارد. بخشی از این جهان آغاز و دوران تحول و پایان تاریخ خود را آزموده است. اما بخش دیگر، از زمان و دوران تحول چندان خبری ندارد و دوران پایانی یعنی دوران سلطنت تکنیک را تمام تاریخ جدید و کمال آن می انگارد و به قهر آن تسلیم شده است، هر چند که از این تسلیم نیز خبر ندارد. در این وضع باید تأمل کرد.

رضا داوری اردکانی- بهمن ۱۴۰۱

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

دانلود مطلب به صورت 

مطالب مرتبط :

0%