ردکردن این

سرمقاله شماره بیست و یکم نشریه فرهنگستان علوم. اسفند 1385

سخن اول

ما گاهی در فرهنگستان علوم مجالس کوچک بدون تکلّف و تشریفات اما علمی برگزار می کنیم و دانشمندان و پژوهندگان حاصل پژوهش های خود را گزارش می کنند. حاصل این مجالس بی سروصدا شاید از بسیاری از سمینارهای پر سروصدایی که این روزها در همه جا فراوان تشکیل می شود کمتر نباشد. گمان نشود که راقم این سطور با انعقاد مجالس علمی مخالف است و تعظیم دانش و دانشمندان را کوچک می انگارد. باید گذاشت که دانشمندان و صاحبنظران پژوهش و تحقیق کنند و آنگاه از ایشان خواست که حاصل کار خود را گزارش دهند. گفتارهایی که پیش از تحقیق ایراد می شود معمولاً خطابه های توخالی است. اگر ایشان همواره در حال گفتن و نوشتن باشند چه بگویند و چه بنویسند؟ این مسابقه ای که در کار علم بوجود آمده است بی وجه نیست و شاید به اعتباری مفید هم باشد اما دانشمندان باید به علم فکر کنند نه اینکه سودای سبقت گرفتن انگیزه آنان در رو کردن به پژوهش باشد. مسابقه را کسانی می بینند که از خارج به علم و پژوهش و کار دانشمند می نگرند. جهان کنونی چه بخواهیم و چه نخواهیم جهان مسابقه است. دانشمندان هم ناگزیر در این مسابقه جهانی شرکت دارند و اتفاقاً تکلیف مسابقه کشورها را آنان معین می کنند اما موفقیت دانشمندان در مسابقه موقوف و موکول به اینست که در اندیشه مسابقه نباشند و فکر برد و باخت وقت آنان را مشوش نکند و چه مشکل است که در مسابقه شرکت کنیم و در اندیشه برد و باخت نباشیم ولی این کار دشوار، ممکن و عملی است. بازیگران بزرگ هرگز در فکر برد و باخت نبوده اند. آنان به بازی فکر می کرده اند و سودا و تمنایی جز بازی نداشته اند. می دانم که اگر کسانی معنی بازی در زبان مرا ندانند می گویند آنها کار لغو می کرده اند. مقصودم از بازی، بازی های معمولی که برای سرگرمی صورت می گیرد نیست بلکه بازی وجود و زندگی است و در این بازی آنانی برنده اند که با هرچه دارند در بازی وارد می شوند و از باختن پروایی ندارند. بقول مولانا

خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش                 بنماند هیچش الّا هوس قمار دیگر

علم جدید علم محاسبه است و با این علم محاسبه، جهان دگرگون می شود و قدرت بشر فزونی می یابد اما نتیجه کار دانشمند را با احوال و اخلاق او اشتباه نباید کرد. دانشمند هم مانند همه مردمان نیازها و علائق و دلبستگی ها و خلقیات خاص دارد اما اگر دانشمند است دلبستگی اصلی او به دانش است. او وقتی شهرت پیدا می کند و حرمت و قدر می ببیند، خوشحال می شود اما برای شهرت و قدر دیدن به دانش رو نکرده است. شاید در همه تاریخ هیچ دانشمند بزرگی را نتوان یافت که برای پیروزی در مسابقه و شهرت یافتن، به دانش و معرفت رو کرده باشد اما بوده اند اشخاص مستعدی که سودای شهرت آنان را از راه بدر برده و نگذاشته است که استعدادشان به فعلیت برسد. دانشمند بمحض اینکه دچار غرور و شهرت طلبی شود از راه می ماند. با سروصدا و تبلیغات نمی توان علم بوجود آورد و در شرایط مسابقه جهانی همه اقوام و ملل و کشورها باید به فکر موقع و مقام و جایگاه خود باشند ولی توجه کنیم که رسیدن به جایگاه برتر در جهان کنونی صرفاً با تفکر و تحقیق و پژوهش صبورانه دانشمندان و محققان بی ادّعا میسر می شود. این را همه مظلومان عالم هم که بر ضد ستمگران جهاد می کنند باید بدانند که اگر جانب علم و تفکر را واگذارند کوشش ها و دلاوریها و قهرمانیهایشان چنانکه باید نتیجه نمی دهد. در نظام طبقه بندی جهان کنونی جایگاه کشورها با علم و تکنولوژی معین می شود. هیچ کشوری در راههای پر رفت و آمد و پر همهمه به جایگاه بالاتر نمی رسد بلکه راه این مقام از خلوت فکر و دانش گشوده می شود. راه دانش را هم دانشمندان بی سروصدا و با همکاری و هماهنگی در تعیین اصلی ترین و مهمترین مسائل و یافتن پاسخ آنها می پیمایند. سروصدا به عالم تبلیغات و شهرت و قدرت ظاهری و رقابت های ورزشی (که به تجارت پر سود در کشورهای توسعه یافته و به طفیلی پرخرج در کشورهای توسعه نیافته مبدل شده است) و بطورکلی به بازار تعلق دارد. علم کنونی هرچند که پشتوانه بازار است و بازار کنونی بی آن از هم می پاشد، اگر خود به بازار آید و کالای این بازار شود (فکر می کنید تاکنون نشده است؟ پس معنی تبدیل علم به اطلاعات چیست؟) چه بسا که موقع و مقام خود را از دست بدهد. از این بحث که مشکل است و هزار سوء تفاهم از آن می زاید بگذریم. جلسه ای در فرهنگستان علوم تشکیل شد و جمعی از استادان حول توسعه همکاریها در مهندسی مکانیک مطالب خوبی عنوان کردند. من هم بعنوان نماینده میزبان یعنی فرهنگستان علوم چند نکته ای گفتم و آن گفتار کوتاه اینست که می خوانید:

خیلی متشکرم که به من فرصت دادید چند دقیقه ای در مجلس شما سخن بگویم و از برگزارکنندگان و شرکت کنندگان در همایش تشکر کنم. البته اگر دعوت هم نمی فرمودید وظیفه داشتم که بیایم و عرض ادب کنم. ترتیب دادن این مجالس کار بسیار خوبی است و جزء مهمی از وظایف فرهنگستان نیز تشکیل این مجالس است و بحث هایی که در این مجالس می شود می تواند راهگشا باشد. ما هر کدام بنا به تخصص خودمان و در دانشگاه خودمان به آموزش و پژوهش و به علم تخصصی خودمان می پردازیم. وقتی به اینجا می آئیم کارمان قدری متفاوت است. ما در اینجا باید فکر کنیم چگونه می توان راه علم و تکنولوژی را هموار کرد؟ چگونه می توان جامعه را علمی کرد؟ چگونه می توان علم را به داخل جامعه برد و میان علم و جامعه پیوند برقرار کرد؟ این کار چنان که می دانید، کار همه عالمان است و کار تخصصی گروهی از عالمان نیست. هر چند من که معلم فلسفه ام مدعیم که اهل فلسفه در این کار باید مساهمت جدی تر و بیشتر داشته باشند ولی بدون همکاری دانشمندان و اهل فکر و عمل و نظر رسیدن به یک اندیشه راهنما و راهگشا میسر نیست مگر این که اتفاقی باشد که آن هم نمی شود زیرا در کار تاریخ نمی توان به اتفاق تکیه کرد به این جهت از گروه  علوم مهندسی و دوستان عزیزم به خصوص استادان مکانیک که عده شان هم نسبت به اعضای فرهنگستان کم نیست، تشکر می کنم که این مجلس را برگزار کردند. از استادان دیگر هم که از بیرون از فرهنگستان تشریف آوردند، سپاسگزارم. فهرست مطالب را که دیدم دریغ خوردم که چرا از صبح نتوانستم شرکت کنم. عذر می خواهم که گرفتار بودم. امیدوارم وقتی سخنرانیها در مجله آموزش مهندسی و یا در گزارش سمینار چاپ می شود، استفاده کنم. از مطالب انتقادی آقای مهندس ابکاء هم استفاده کردم. البته مطالبی که فرمودند جای بحث دارد. جای چون و چرا در همه مسائل هست و در بحث و نقّادی است که راه گشوده می شود. ما در این مسائل نمی توانیم چنان که در فیزیک و ریاضی مسائل را حل      می کنیم، کار کنیم. توجه بفرمائید و توجه دارید که دقت در این بحث ها هم با دقت در علوم دقیقه و علوم متقنه نباید قیاس شود بخصوص که چون زبان آن زبان ریاضی نیست، سیال است و امکان سوء تفاهم در آن زیاد است. وظیفه ما در فرهنگستان پژوهش در مکانیک، شیمی و بیوتکنولوژی نیست گرچه این پژوهش ها هم جای خود دارند و چون استادان بزرگ در اینجا هستند چرا به این پژوهش ها نپردازند ولی وظیفه اصلی ما در درجه اول این است که ببینیم آیا علم در کشور ما به جایگاه شایسته اش رسیده است؟ آیا نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اداری و عمومی کشور ما  با علم هماهنگ است؟ آیا تناسبی بین پژوهش های علمی و نظم و نظام و کار در کشور وجود دارد یا ندارد؟ ما برای استوار شدن بنیاد علم چه می اندیشیم و چه راهی پیشنهاد می کنیم؟ برای این که علم از وضعیتی که الان دارد بهتر باشد و جامعه علمی تر بشود و گردش کارها  نظم و دقت معقول پیدا بکند، چه باید بکنیم؟ تجربه من می گوید که گفتن این حرف ها دشوار است و موجب سوء تفاهم می شود.

برای من نه از وقتی که عضو فرهنگستان علوم شدم بلکه از عنفوان جوانی و از وقتی که به فلسفه پرداختم مسئله موقع و مقام تاریخی علم در کشور ما در قیاس با جهان توسعه یافته مطرح بوده و آن را به صور مختلف مطرح کرده و پرسیده ام ما کجای تاریخ هستیم؟ ما در قرن 16 زندگی می کنیم، در قرن 18 یا در قرن 20 هستیم. وقتی خودمان را با جهان توسعه یافته، جهان غربی و جهان متجدد – نمی دانم اسمش را هر چه که می خواهید، بگذارید- مقایسه می کنیم، کجا هستیم؟ پیداست که غربیها می گویند در قرن 21 هستیم و البته این قرن 21 هم معنای تاریخی دارد. فقط این نیست که 2000 و چند سال از میلاد حضرت مسیح (ع) گذشته که آن هم به جای خودش درست است اما قرن 18 و یا 19 در نظر مورخ صرفاً معنای کمّی ندارد. وقتی می گوییم قرون وسطی مقصودمان قرون 4 تا 14 میلادی است اما قرون وسطی معنی دیگری هم دارد. ما هم مثل همه مردم عالم در قرن 14 هجری و 21 میلادی بسر می بریم اما زمان ما، زمان علم و تکنولوژی و توسعه است. ما در کجای این زمان قرار داریم و در کدام قرن بسر می بریم؟ در فرهنگستان باید به فکر علم کشور و توسعه علم کشور باشیم یعنی به فکر علم خودمان باشیم. علم هریک از دانشمندان ما با علم کشور متناسب است. علم دانشمندان هر کشور با جهان علم آن جامعه تناسب دارد. البته در کشورهای توسعه نیافته علم دانشمند از معدل علم و تکنولوژی جامعه بیشتر است. چنان که ما در کشور دانشمندانی داریم که مقام جهانی دارند و نمی توانیم از تمام علم آنها استفاده کنیم. مهندسانی داریم که کشور نمی تواند از همه توانائیها و دانش فنی آن ها بهره ببرد. اگر کشور صنعتی تر و صاحب توسعه بیشتر بود، از آنها بهتر می توانست استفاده کند. این مطالب که گفته می شود گاهی موجب سوء تفاهم می شود. من که نمی توانم به زبان استادان فیزیک و زمین شناسی و بیولوژی و مکانیک و الکترونیک و . . . حرف بزنم. از استادان هم نمی توانم استدعا کنم که بیایند با زبان فلسفه آشنا بشوند و به حرف من گوش کنند پس طبیعی است که گهگاه سوء تفاهم هایی پیش آید. من نمی خواهم سخن را دراز کنم ولی ذکر یک مورد برای بیان مقصودم لازم است. چندی پیش یکی از دوستان عزیز من که همه شما او را می شناسید، چرا که هم دانشمند است و هم در سیاست علمی کشور کارهای موثر کرده است، پیش من آمدند و گفتند که دانشمندان کشور از مطالبی که شما در تلویزیون گفتید آزرده خاطر شدند و خواستند که به وجهی این آزردگی را رفع کنم. البته این بیان من است. حاصل سخن ایشان این بود که شأن رئیس فرهنگستان علوم نیست که مطالبی بگوید که دانشمندان کشور احساس کنند که قدرشان دانسته نشده و سعیشان ناچیز انگاشته شده است. من هرچه فکر  می کنم و به دل و نیت خود مراجعه می کنم می بینم که همواره در برابر دانش و دانشمند خاضع بوده ام و البته زبان باید با نیت هماهنگ باشد حالا ممکن است آدم دروغ بگوید و پیش دیگران تظاهر و تعارف بکند و دلش چیز دیگری بگوید ولی در خلوت خودش می تواند بداند که آیا واقعاً نسبت به دانش و دانشمندان چه نظری دارد؟ من وقتی کلاه خودم را قاضی می کنم می بینم هرچه گفته ام قصد من ادای احترام بوده است، پس باید سوء تفاهمی صورت گرفته باشد. وقتی علم ریشه ندارد در گوشه دانشگاه و پژوهشگاه منزوی می شود و در این انزوا کم کم رو به افسردگی و پژمردگی می رود. شما وقتی گلی را از باغچه می چینید و به اتاق می آورید، در ظرف آب هم که بگذارید، پژمرده می شود. علم باید در زمین تاریخ و جامعه باشد. مکانیک باید در صنعت و در جای خود و در کار خود باشد. البته در کلاس هم هست. جهان توسعه نیافته یک عادت بدی دارد که وقتی مثلاً می گویند خربزه خوب است فکر می کند باید آن را بپوشند و سوار آن بشوند و با آن فوتبال بازی کنند یا وقتی می گویندISI  خوب است، غایت علم کشور را همان درج نام و عنوان مقاله در فهرست ISI می دانند. البته راست می گویند که درج عنوان مقاله در این فهرست مغتنم است زیرا اگر مراجعه کنیم و ببینیم که در سال 2006 ، 10 بار اسم یکی از استادان ما در فهرست ISI آمده است، این مایه غرور و سرافرازی همه ما و کشور ما و نشانه پیشرفت علم کشور می شود ولی غایت علم و ملاک توسعه علمی را تعداد عناوین مقالات درج شده در فهرستISI  دانستن، موجب غفلت از علم می شود. در آن سخنرانی ایجاز کلام و لحن بیان من موجب سوء تفاهم شده و پنداشته اند که من کوششهای دانشمندان را ناچیز انگاشته ام. من تعبیرم این بود که کتاب قانون ابو علی سینا بعد از تورات و انجیل دومین کتاب چاپ شده جهان است. اکنون هم اگر در فکر نوشتن اثر علمی بزرگ باشیم، جهان از آن بهره خواهد برد و به آن رو خواهد کرد. البته بهر زبانی می خواهیم بنویسیم. اگر به انگلیسی بنویسیم آسانتر در دسترس دیگران قرار می گیرد. در علم که بخل نیست. از علم دانشمندان ما چه بهتر که همه جهان استفاده کنند و چرا استفاده نکنند. ما اهتمام کنیم که نوشته هامان را به هر زبان که می نویسیم محققانه باشد و آنها را در ژورنال های بین المللی چاپ کنیم و بکوشیم عناوینشان در فهرست های معتبر جهانی درج شود اما یادمان باشد که اگر ثبت و درج در فهرست را ملاک تام و تمام توسعه علم بگیریم، به اشتباه می افتیم و چه بسا که بجای مقاله نویسی، مقاله سازی را رواج می دهیم. دانشمند کار خودش را می کند و اگر باز حمل بر جسارت نشود، در مقام تمثیل عرض می کنم که دانشمند به قول کلیله و دمنه مثل کشاورز که گندم می کارد غرضش برداشت گندم است اما کاه که علف ستور است خود به تبع حاصل آید. ما اگر به علم بپردازیم، از شهرت و افتخار و اعتبار آن هم برخوردار می شویم و مگر تاریخ، متفکران و دانشمندان و ارباب معرفت را فراموش کرده است؟

ما اینجا تحقیق و پژوهش می کنیم. اگر پژوهش ما اینجا بکار نمی آید، هر جای جهان که         می توانند از آن استفاده کنند اما اگر حتماً باید به زبان خارجی مقاله بنویسیم و آن را در جای خاص چاپ کنیم، دیگر حواسمان به علم  نخواهد بود و بیشتر غم این می خوریم که آیا فلان مجله نوشته ما را چاپ   می کند یا نمی کند. دانشمندان باید با فراغ بال به علم اهتمام کنند و چه بهتر که حاصل کارشان در مجلات جهان چاپ شود اما اگر این امر شرط احراز مراتب دانشگاهی باشد، وظیفه تمهید مقدمات چاپ مقاله در مطبوعات خارجی را باید مقامات اداری به عهده گیرند. مگوئید من ایده آلیستم. من می خواهم مسئله روشن بشود و از خلط مبحث جلوگیری کنم. وقتی ما می خواهیم از مکانیک در توسعه تکنولوژیک استفاده کنیم، دانشمندان و پژوهندگان نباید بگویند ما کار فردی می کنیم. علم و پژوهش کار فردی نیست. من می توانم در خلوت خود شعر بگویم ولی علم مهندسی و کار مهندسی فردی نیست. مهندس باید در کنار همکاران دیگر خود و با تکنسین ها و با ابزار و آلات مهندسی کار کند و حاصل آن باید در صنعت ظاهر شود. تفاوت میان پژوهش های نظری و کاربردی اعتباری است و پژوهش هرچه باشد بجایی می رسد که ناشناخته بوده است باین معنی همه تحقیقات حقیقی در مرز دانش و تکنولوژی صورت می گیرد اما مرز دانش بمعنی مرتبه اعلای پژوهش علمی، مقام و مرتبه ای است که ارزانی پژوهندگان و دانشمندان بزرگ و بواسطه ایشان ارزانی همه مردم جهان می شود.

مقصود من این است که جامعه ما باید علمی بشود و در آن تعادلی بین تکنیک و مهندسی و همه علوم دیگر به وجود آید و علم درختی بارور در سرزمین فرهنگ شود. لازم نیست دانشمندان و متخصصان به این مطالب بیندیشند اما اینها بشرط رونق گرفتن و پیشرفت علم و تکنولوژی است.

تکرار می کنم که فرهنگستان وظیفه اش تولید علم نیست اما چون اعضای آن دانشمند و  دانشگاهی اند، پژوهش هم می کنند. حتی اگر وظیفه فرهنگستان پژوهش هم باشد، باید در باب علم و نه در مسائل علوم پژوهش کند یعنی باید بداند که چگونه کشور را می توان علمی کرد و بین علم و جامعه ارتباط و تعادل پدید آورد. من مخالف مقاله نویسی و چاپ مقاله در جایی نیستم و نمی توانم باشم اما عرض می کنم که کثرت تعداد مقالات و چاپ و انتشار آن در اروپا و آمریکا اگر ملاک دانشمندی باشد آن را مقصد و غایت علم کشور نباید دانست. درست بگویم:

رشکی به بزم خسروشیرین نمی برم          یادی ز تلخ کامی فرهاد می کنم

اجازه بدهید این یاد بماند و آن را منع نفرمایید. پژوهش های علمی خوب است. گزارش آن هم بهتر است در دسترس همه مجامع علمی در جهان باشد اما یاد کردن از تلخ کامی فرهاد گناه و عیبی نیست. اکنون میان علم و زندگی یا علم و تکنولوژی ما ورطه ی عظیمی وجود دارد و بهمین جهت علم به دشواری رشد می کند و بسط می یابد. می فرمائید اینها مهم نیست، باید تعداد مقالات افزایش یابد. بر تعداد مقالات بیفزایید. اتفاقاً من هم از زمینه سازی برای افزایش مقالات می گویم. اگر جهان و جامعه علمی قوام پیدا کند راه مقاله نویسی هموار می شود. هرکس دوستدار علم است باید به استوار شدن ریشه درخت علم بیندیشد و از آن مواظبت کند تا در آینده ثمر خوب بدهد. علم جدید، علم مثمر و تکنولوژیک است و اگر صورت انتزاعی پیدا کند، افسرده و پژمرده می شود. یکبار دیگر از طرف فرهنگستان علوم از شرکت کنندگان دانشمند تشکر می کنم.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

دانلود مطلب به صورت 

مطالب مرتبط :

0%