ردکردن این

سرمقاله شماره بیست و هفتم نشریه فرهنگستان علوم. شهریور 1387

فرهنگستان موجود، فرهنگستان مفروض

فرهنگستان در حدود یکصد و پنجاه عضو پیوسته و وابسته و افتخاری دارد که همگی در عداد ممتازترین دانشمندان و صاحبنظران کشورند. بیشتر اعضای پیوسته و وابسته در یکی از گروه های ششگانه علوم انسانی، علوم پایه، علوم دامپزشکی، علوم مهندسی و علوم کشاورزی عضویت دارند. فرهنگستان به این ترتیب پا گرفت که شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1369 اساسنامه ای را مقرر کرد و پانزده نفر را به-عنوان عضو برگزید. این پانزده نفر هستة اصلی مجمع عمومی فرهنگستان بودند و بر طبق اساسنامه اختیار داشتند که تعداد دیگری از دانشمندان ممتاز کشور را به عضویت برگزینند. در اساسنامه آمده است که عضوجدید را رئیس فرهنگستان یا پنج نفر از اعضاء پیوسته پیشنهاد می کنند، اما از سال ها پیش عملا گروه های علمی این وظیفه را انجام می داده اند. اکنون فرهنگستان شش گروه علمی دارد و پیداست که اعضاء گروه های علمی فرهنگستان باید در عداد متخصص ترین و دانشمند ترین دانشگاهیان کشور باشند. ملاک های گزینش در مجمع نیز ناظر به تخصص های دانشگاهی است. لازمة رعایت این اصل آن است که نمایندگان همة رشته های علمی در فرهنگستان عضو باشند ولی در اساسنامه  این نکته تصریح نشده است چنانکه در یک رشته یا در یک علم ممکن است چند نماینده در یک گروه عضویت داشته باشند و صاحبان تخصص های دیگر عضو نباشند. از این مشکل جزئی که صرفنظر کنیم سازمان و گروه بندی فرهنگستان با اهداف و وظایفش چندان تناسب ندارد. پس به نظر می رسد که باید در اساسنامه  تجدید نظر کرد یا اساسنامة دیگری نوشت. به نظر من اساسنامه فعلی فرهنگستان و رویه-هایی که به تدریج برقرار و تثبیت شده است بیشتر با کار و سازمان یک موسسه پژوهشی تناسب دارد. مقصود این نیست که فرهنگستان گروه های علمی تخصصی نداشته باشد. این گروه ها باید باشند اما سازمانی که وظیفه دارد روح پژوهش را تقویت کند و در راه ارتقاء سطح علم کشور و اعزاز دانشمندان بکوشد و در جهت گسترش مرزهای دانش قدم بردارد و… هرچند که به متخصصان نیاز دارد، اما لازم نیست این متخصصان در گروه های تخصصی گرد آیند. پیداست که کار علم هر جا هست باید به عهده دانشمندان گذاشته شود اما هر سازمانی باید متناسب با وظایفش قوام یابد و وظایف به عهدة اشخاص و گروه هایی گذاشته شود که از عهده برآیند. آموزش و پژوهش را گروه های آموزشی و پژوهشی انجام می-دهند اما وظیفه گسترش مرزهای دانش و اعزاز دانشمندان را باید به مجمعی از دانشمندان دانش های گوناگون آشنا با شرایط پیشرفت علم سپرد. با دیواری که در دانشگاه ها و پژوهشگاه ها و فرهنگستان ها میان گروه های علمی کشیده شده است ( هر چند که این دیوار در فرهنگستان ها دیوار بلندی نیست) اگر در مراکز آموزشی و پژوهشی مشکل محسوس پدید نیاورد در فرهنگستان اشتراک مساعی و ادای وظایف و تحقق غایات مقرر در اساسنامه را دشوار می سازد چنانکه اگر مثلا به جای گروه علوم انسانی، گروه برنامه ریزی و توسعه علم یا گروه علم و توسعه داشتیم و یا به جای گروه های علوم پایه و علوم کشاورزی و علوم مهندسی شوراهایی با ترکیب دانشمندان رشته های مختلف علوم و فنون برای آینده نگری علم و تکنولوژی و نظارت بر پژوهش ها و ارتباط با مراکز علم جهان و بررسی تحول دانشگا ه ها و برنامه های آموزش و پژوهش و ارتباط دبیرستان و دانشگاه  و نحوة گزینش دانشجو و شیوة پاسداشت مقام علم و ادای احترام به دانشمندان و … به وجود می آمد، هر گروهی در فرهنگستان می دانست که چه باید بکند و کار خود را می کرد و پیشنهادهای خود را به مجمع فرهنگستان می داد و آن پیشنهادها با نظر جامع مجمع عمومی تهذیب و تکمیل می شد. این شوراهای مختلط نه فقط بهتر می توانستند درباره راه-های توسعة علم و اولویت های آموزش و پژوهش در رشته های تخصصی  و جایگاه پژوهش در دانشگاه و برنامه ریزی برای آینده اظهار نظر کنند بلکه همکاریشان با کارشناسان بیرون فرهنگستان نیز آسان تر بود و البته  اگر هریک از اعضاء پژوهشی را نیز لازم می دانستند مانعی برای اجرای آن وجود نداشت. با توجه به مقدمه ای که ذکر شد به نظر می رسد که فرهنگستان ما مثل دانشگاهی است که شش دانشکده دارد با این تفاوت که نام این دانشکده ها گروه علمی است و البته کار دانشکده را هم انجام نمی دهد و نباید انجام دهد. پس باید جایگاه فرهنگستان را به دقت تعیین کرد.

اگر  فرهنگستان باید ره آموز تحول در سازمان های آموزشی و پژوهشی باشد نباید سازمان خود را از نظام دانشگاه ها و پژوهشگاه های موجود گرده برداری کند . فرهنگستان باید به فکر ایجاد تحول در دانشگاه باشد. در جامعه دانش محور که دانش های بسیار پیچیده بین رشته ای به وجود آمده است دیگر درست نیست که گروه های علمی در دانشکده ها و دانشکده ها در دانشگا ه ها هیچ سروکار و نسبت و همکاری با هم نداشته باشند اتفاقا در شرایط دوری گروه های علمی از یکدیگر، فرهنگستان می توانست واسطه نزدیکی میان دانش های گوناگون و دانشمندان آن دانش ها باشد. این نزدیکی و همکاری صرفا یک امر اخلاقی نیست بلکه ضرورت علم و پژوهش در جهان کنونی است زیرا مرزهای علوم که گمان می شد ثابت و قطعی باشد کم و بیش در هم ریخته است. اکنون می بینیم (یا می توانیم ببینیم) که نتیجه و حاصل پژوهش در یک زمان برای مصرف به بازار و برای چاپ و انتشار به مجلات می رسد پس چگونه مثلاً بیوتکنولوژی و مکانیک و . . . از اقتصاد و مطالعات فرهنگی و روان شناسی دور بماند. من فکر می کنم اگر اعضای پیوسته و وابسته کنونی فرهنگستان به جای اینکه در گروه های علوم انسانی و علوم پایه و علوم کشاورزی و علوم مهندسی و علوم دامپزشکی و علوم مطالعات اسلامی تقسیم شوند بر حسب علایق خود در گروه هایی مثل «تاریخ وآینده نگری علم»، «علم و توسعه»، « برنامه ریزی پژوهش»، « همکاری های علمی بین المللی» و « علم و جامعه» گرد آیند، اولاً به کاری می پردازند که تاکنون در کشور به آن نپرداخته اند و پرداختن به آن در شان فرهنگستان است یا لااقل وظیفة سازمان دیگری نیست. ثانیاً فرهنگستان به صرافت طبع در راه اجرای وظایف مقرر قرار می گیرد و البته مناسب ترین اعضاء و همکاران علمی خود را آسانتر انتخاب می کند. من طعم شیرین همفکری دانشمندان رشته های گوناگون را در همین فرهنگستان احساس کرده ام و گمان می کنم همکاران دیگر هم در این تجربه کم و بیش با من شریکند. حیف که فرصت این همکاری و همراهی به ندرت پیش آمده است و پیش می آید. ظاهراً طراحان فرهنگستان هم در ابتدا نظری جز آنچه گفته  شد نداشتند، اما عادت دانشگاهیان به تقسیم دانش ها و دانشمندان و دانشکده ها و گروه های علمی و اعتقاد راسخ به علم انتزاعیِ جهانیِ مستقل از زمان و شرایط تاریخی و فرهنگی، طرح اولیه را بر هم زده است. اکنون سازمان فرهنگستان با مقاصد و وظایفش تناسب تام و تمام ندارد. اگر بگویند چرا در طی 10 سال اخیر برای تغییر اساسنامه اقدام نشده است، می گویم اولا من اهل نقد و نظرم و ثانیا می دانم که قبولاندن و به کرسی نشاندن طرح و پیشنهاد من بسیار دشوار است. این طرح ابتدا باید در فرهنگستان مورد بررسی قرارگیرد و به صورتی درآید که مقبول نظر همکاران باشد و سپس برای تصویب به مراجع قانونی تقدیم شود. برداشت من این بوده است که طرح هنوز مبهم است و چنانکه باید اطراف و زوایای آن روشن نیست. نکته مهمتر اینکه چهار فرهنگستان کشور، همکاری ها و شباهت ها و تناسب هایی باهم دارند و نمی توان اساسنامة یکی را بدون رای و نظر فرهنگستان های دیگر تغییر داد. من فقط نظرم را دربارة اساسنامة فرهنگستان علوم اظهار کردم. اگر وظیفة فرهنگستان هموار کردن و نشان دادن راه توسعه و پیشرفت علم و پژوهش کشور است، گروه بندیش باید بیشتر ناظر به اهداف و وظایف باشد تا همة اعضاء با تخصص های خود برای یافتن راه های توسعه و پیشرفت علم همکاری و همفکری کنند و این مقصود مسلما با جداکردن تخصص ها از یکدیگر و با صرف اشتغال خاطر به تخصص حاصل نمی شود.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

دانلود مطلب به صورت 

مطالب مرتبط :

0%