ردکردن این

سرمقاله شمارة سی و هشتم نشریه فرهنگستان علوم. خرداد 1390

کارنامه بیست ساله

امسال عمر فرهنگستان علوم از بیست گذشت. پس فرهنگستان دوران نوجوانی را پشت سرگذاشته است و کم کم باید منتظر باشیم تا آثار وجود آن به تدریج ظاهرتر شود. البته صرف گذشت زمان برای رسیدن یک سازمان به مقامی که در اساسنامه  برایش پیش بینی شده است کافی نیست. فرهنگستان کانون تفکر و تحقیق و مشاور مراجع سیاستگذاری علم است و سخنی که می-گوید باید در گوش این مراکز و مراجع بگیرد. اگر در طی بیست سال اخیر فرهنگستان چنانکه باید شناخته نشده است وجهی جز این ندارد که ما هنوز در ساحت علم و پژوهش از مرحله گرده برداری از روی مدلهای شایع عبور نکرده ایم و با مسئله و مشکل مواجه نشده ایم و بنابراین نیازی به بحث و فحص نداشته ایم و هنوز هم چنانکه باید نداریم.

خوشبختانه این بی نیازی دائم نیست و کم کم نشانه های فرا رسیدن دوران نیاز و نیازمندی هم پدیدار شده است. شاید پیدایش اندیشه تأسیس فرهنگستان هم با ظهور این نیاز نحوی تناسب داشته است، مع هذا چون هنوز نیاز مزبور به خودآگاهی ما راه نیافته است، فرهنگستان (آکادمی) برایمان قدری بیگانه و شاید زائد و تشریفاتی است. پس بی وجه نیست که حتی بعضی مراکز علمی و فرهنگی و بسیاری از اشخاص اهل دانش و سیاست فرهنگستان را نمی شناسند. این نشناختن دو وجه دارد: یک صورت نشناختن این است که از وجود فرهنگستان بی خبر باشند یا اگر خبری دارند، ندانند که کارش چیست و برای چه تأسیس شده و تاکنون چه کرده است. وجه دیگر نشناختن بی-خبری از وجود و سازمان و کار فرهنگستان نیست، بلکه اشتباه آن با دانشگاه و پژوهشگاه و تلقی آن مثلاً به عنوان کارخانه معجزه گر تولید علم است. این بیگانگان نمی دانند که فرهنگستان به وجود نیامده است که با معجزه کشور را به قله های علم برساند، بلکه آمده است که بپرسد و تحقیق کند که با علم چه سر و کاری داریم و در راه علم به کجا رسیده ایم و مسائلمان چیست و کدامهاست و چه می توانیم و باید بکنیم.

فرهنگستان مجمع جمعی از بزرگترین دانشمندان کشور است، اما این دانشمندان برای پژوهشهای علمی تخصصی به اینجا نیامده اند، البته آنها پژوهشگران بزرگند و چون در پژوهشهای علمی موفق بوده اند، به عضویت فرهنگستان در آمده اند. چنانکه اگر بخواهیم آثار اعضاء پیوسته و وابسته فرهنگستان را فهرست کنیم، شاید این فهرست دهها مجلّد بشود. بسیار اتفاق افتاده است که وقتی پرونده یک داوطلب عضویت مطرح شده است، صفحات فهرست آثار او از پنجاه متجاوز بوده است. پس اعضاء فرهنگستان به اینجا نمی آیند که پژوهشهای خود را آغاز کنند. آنها پژوهشگران ممتازند که آمده اند با تکیه بر علم و تجربه خود از طریق تبادل  نظر برای پیشبرد علم کشور، راه بجویند و اگر موانعی در راه پیشرفت وجود دارد بیندیشند که چگونه می توان و باید آنها را از سر راه برداشت. در این مورد و به طور کلی در مورد تاریخ و فرهنگ، تلقی مکانیکی نباید داشت. یعنی نباید گمان کرد که فرهنگستان یا هر سازمان و مرجع دیگری می تواند دستورالعملهایی صادر کند و اهل دانش و پژوهش و سازمانهای علمی- پژوهشی با اجرای بی درنگ آنها علم را به سرعت پیش ببرند. چنین هم نیست که اندیشیدن به شرایط پژوهش، وظیفه اختصاصی فرهنگستان باشد. همه دانشمندان و سازمانهای علمی در رفع دشواریهای راه علم می کوشند.

امتیاز فرهنگستان این است که جمعی از  نخبگان علمی و دانشمندان رشته های مختلف برای همکاری در یک انجمن گرد آمده اند و در مسائل مشترک حوزه های پژوهش با هم به تبادل نظر می پردازند. یکی از امتیازهای فرهنگستان در قیاس با دانشگاهها و پژوهشگاهها این است که در آن دیوار جدایی میان دانشمندان وجود ندارد یا نباید وجود داشته باشد، گویی یک وظیفه به زبان نیامده فرهنگستان این است که نقص جدایی موجود میان دانشکده ها و گروههای آموزشی را تا حدی تدارک کند. در همه دانشگاهها و دانشکده های سراسر روی زمین میان دانشکده ها و گروههای آموزشی دیوار جدایی کشیده شده است. آکادمیها که معدودی از ممتازترین دانشگاهیان و صاحبنظران در آنجا گرد آمده اند، اگر دیوار جدایی را از دانشگاه به آکادمی نیاورند، همکاریشان مؤثرتر خواهد بود. اکنون هر یک از اعضاء فرهنگستان اگر به تجربه همکاری در فرهنگستان بیندیشند می توانند گواهی بدهند که درک و نظرشان نسبت به رشته های علمی گوناگون تا چه اندازه تغییر کرده است. من خود در طی این بیست سال به نحو مستقیم و غیر مستقیم بسیار چیزها از هم نشینی با دانشمندان عضو فرهنگستان آموخته ام که اگر در فرهنگستان نبودم از آنها محروم می ماندم. حاصل این آزموده ها و آموخته ها را نیز در چندین مجلّد که بالغ بر هزار صفحه می شود نوشته ام. شاید همه این دستاوردها در قیاس با عظمت کاری که باید صورت گیرد و راه درازی که باید طی شود، بسیار ناچیز باشد، اما نفس اعتناء به یک امر تاریخی و کوشیدن برای طرح مسائل زمان و روشن کردن راه آینده اهمیت دارد و حتی می توان آن را یک ضرورت دانست و وقتی ضرورت پیش آید، دیگر از اهمیت و بی-اهمیت بودن نمی توان گفت.

چرا می گوییم که طرح مسئله سیر و رشد علم در کشور نه فقط مهم، بلکه یک ضرورت است؟ بر وفق اندیشه عادی و آراء همگانی هیچ مشکلی در راه علم وجود ندارد. در زمان عباس میرزای ولیعهد و در ابتدای آشنایی با تجدد گمان می شد که چند دانشجو به اروپا می فرستند و آنها علم را فرا می گیرند و به کشور خود می آورند. ما هم که اکنون میلیونها دانشجو و دهها هزار استاد و دانشمند داریم و پیشرفتهایی در علم و پژوهش داشته ایم، هنوز احیاناً می پنداریم کار علم کشور با افزایش تعداد مقاله تمام می شود و اگر نقایصی مثل نبودن ارتباط میان علم و پژوهش با صنعت و کشاورزی و مدیریت و اقتصاد وجود دارد، می توان با تذکر و نصیحت آنها را رفع کرد.

اظهارنظرهایی که درباره فرهنگستان علوم شده است غالباً بر این پندار مبتنی است که این مجمع علمی می بایست فاصله دویست ساله تاریخ علم را در طی چند سال بپیماید و کشور را پر از دانش و پژوهش کند. ما دویست سال می اندیشیده ایم که با اتخاذ تدبیر و تصمیم سیاسی و اقدام رسمی مشکل علم را رفع می کنیم، اما تصمیمها و تدبیرها تقریباً بی اثر بوده است. آیا از این تجربه آموخته ایم که از تصمیم گیری قبل از تأمل و تفکر خودداری کنیم و با صبر و تأمل مشکلات و موانع راه علم و پژوهش را بشناسیم و بکوشیم راه رفع آنها و فراهم کردن شرایط استقرار علم را بیابیم؟ از جمله اوصاف عصر ما این است که در آن از گذشته و تاریخ عبرت نمی توان گرفت و می بینیم که عبرت نگرفته ایم و نمی گیریم.

به کارنامه فرهنگستان برگردیم. اولین مسئله ای که در فرهنگستان علوم طرح شد این بود که علوم در کشور ما چه وضعی دارند. این مطلب که در اولین جلسة مجمع فرهنگستان علوم پیشنهاد شد در ابتدا چندان مورد اعتنا قرار نگرفت، اما به تدریج معلوم شد که این توجه و تذکر برای طراحی راه آینده لازم است. توجه داشته باشیم که تا حدود پنجاه سال پیش همه علم ما علم آموختنی و آموزشی بود و پژوهش حتی در پزشکی به ندرت صورت می گرفت (من همواره در آنچه راجع به علم ایران نوشته ام، پیشرو بودن علوم پزشکی را به صراحت یا به تلویح تصدیق کرده ام، اما در چند ماه اخیر با دیدن آثار و آزمودن نشانه هایی از روح پریشان توسعه نیافتگی در بعضی بیمارستانهای ظاهراً مدرن تهران قدری دچار تردید شده ام. شرح این معنی را به وقت دیگر موکول می کنم) در دهه های اخیر مراکز علمی ما قدم در راه پژوهش گذاشته اند و البته هنوز به منزل قرار و ثبات هم نرسیده اند. این قرار و ثبات وقتی حاصل می شود که منزل آینده کم و بیش معین و راه آن ممهد شده باشد. ما هنوز در مرحله پژوهش مطلقیم. یعنی بیشتر به پژوهش به طور کلی – و هر چه باشد مهم نیست-  اهتمام داریم و کمتر اندیشیده ایم که در چه ابوابی و برای چه پژوهش باید کرد و کدام پژوهشها لازمند و باید مقدم باشند. برای بیرون شدن از این وضع هم به ذکر کلیاتی از این قبیل که علم را باید بومی کرد و فاصله میان علم و صنعت را از میان برداشت اکتفا کرده ایم و غافل بوده ایم که کسی از این تذکرها و پندها بهره نمی برد. فرهنگستان از ابتدا کوشیده است که اولاً از صدور دستورالعملهای بسیار کلی خودداری کند و حتی در مواردی که بیانیه (مثلاً در مورد آب یا محیط زیست) می نویسد، سعی کرده است وضع و شرایط موجود را در نظر آورد و راههای مشخص پیمودنی نشان دهد. ثانیاً از برگزاری سمینارهای پرخرج که در آن بیشتر به جای بحث دقیق، خطابه های علمی ایراد می شود، خودداری کند. به خصوص که وظیفه ما هم برگزاری کنفرانس علمی و سمینار نبوده است و نیست. اعتبار و بودجه ای هم برای این کار نداشتیم. اگر فی المثل سمینار «کلونینگ (شبیه سازی)» برگزار کردیم برای این بود که بدانیم این رشته علمی (که بعضی از نامداران آن در کشورهای دیگر هم ایرانی هستند) در جهان علم چه وضعی دارد و ما برای مشارکت در آن چه امکاناتی داریم و چه می توانیم بکنیم. یا میزگرد «اصلاح پول ملی» را برای این ترتیب دادیم که حاصل بحث جمعی از اقتصاددانان را به متصدیان امور پولی و بانکی کشور اعلام کنیم و در روشن کردن یک مسئله روز همکاری کرده باشیم. در کار علم تعادل را باید حفظ کرد؛ یعنی نه به  مسائل کشور بی اعتنا بود و نه از فکر استقرار علم به صورت یک نظام مربوط و هماهنگ با زندگی مردمان غافل شد. فرهنگستان هم می تواند و باید برای رسیدن به این مقام بکوشد.

چنانکه اشاره شد در دهه های اخیر پژوهشهای علمی بالنسبه مهمی در کشور صورت گرفته است، اما این کارها را باید در یک نظم و نظام جمع آورد تا پژوهشها صورت اتفاقی و موقعی نداشته باشد و حاصل تواناییهای علمی تخصصی شخصی بعضی دانشمندان ممتاز نباشد، زیرا اگر علم در نظام خاص قرار نگیرد آثاری که باید بر آن مترتب نمی شود. در همه مناطق جهان به اصطلاح جهانی شده دانشمندانی هستند یا می توانند باشند که از عهده پژوهشهای راهگشا بر می آیند، ولی از آنجا که بهره برداری از آثار و نتایج پژوهش در یک سیستم علمی – تکنیکی صورت می گیرد، هر پژوهشی باید با مجموعه ای از پژوهشهای مختلف پشتیبانی شود. پیشرفت علم در جهان توسعه یافته با این هماهنگی و تناسب و بدون برنامه ریزی صورت گرفته است، اما اکنون استقرار و پیشرفت علم جز با طرح برنامه و پیروی از آن صورت نمی گیرد و پیداست که در چنین جهانی علم هم برنامه ریزی می-خواهد. برنامه علم چگونه باید تدوین شود و چگونه می توان پژوهشها را متناسب و هماهنگ کرد. ما هنوز پاسخ این پرسش را نمی دانیم و چون تا سالهای اخیر کسانی بودند که طرح این پرسشها را بیهوده و غیر لازم و حتی مزاحم می دانستند و شاید هنوز هم چنین کسانی باشند، اندیشیدن به آن دشوار بود و فرهنگستان به آسانی نمی توانست آن را در دستور کار خود قرار دهد، ولی زمان، آشکار کننده است. ما اکنون کم و بیش متذکر شده ایم که باید با توجه به امکانها و تواناییها و برحسب نیازی که کشور به پژوهش دارد، برنامه علم را تدوین کنیم. مسائل علم زاییده علایق و سلیقه های شخصی نیست، بلکه اشخاص دانشمند مسائل را از عالم زندگی خود می گیرند و به جهان خاص علم می برند. در جامعه ای که نیاز به پژوهش احساس نشود دانشمندان هم مسئله ای ندارند که به پژوهش و حل آن بپردازند. ما که تا چند دهه قبل پژوهش نداشتیم نیازی هم به آن احساس نمی کردیم و تا نیاز نباشد طلب هم نیست. در این اواخر نشانه هایی از نیاز به علم پدیدار شده است. همین که ما سازمانهای علم سنجی داریم و به نشر آثار و مقالات و کتب اهمیت می دهیم، نشانه وجهی از نیازمندی به علم است. ولی ممکن است این نیازمندی کمتر به شرایط توسعه اجتماعی – اقتصادی و بیشتر به جهانی شدن اطلاعات علمی و تکنولوژی مصرفی باز گردد و البته جهات روانشناسی و تبلیغاتی هم در این امر می تواند دخیل باشد. در هر صورت این نیاز از هر جا آمده باشد، اکنون کم و بیش در جامعه اهل دانش کشور احساس می شود. این نیاز را باید شناخت و در برآوردن آن کوشید، ولی این کار آسان نیست.

فرهنگستان بنا را بر این گذاشت که علم با انباشتن معلومات و پژوهشهای متفرق حاصل نمی شود و این همه باید در یک نظام جمع شود، به این جهت به بررسی وضع علم در کشور و شرایط پیشرفت آن پرداخت و اکنون هم، همه گروههای علمي فرهنگستان مطالعه می کنند که ببینند در دهه های اخیر سیر علم در جهان چگونه بوده و مناسب ترین راههای رسیدن به یک نظم و نظام در آموزش و پژوهش در کشور ما کدامهاست. ولی پیش از همه می بایست شرایط موجود را بشناسیم و بدانیم که اگر پراکندگی و اضطرابی وجود دارد از کجاست و چگونه می توان تناسبی در پژوهشها به وجود آورد. بعضی از اعضاء فرهنگستان پیشنهاد می کردند که نظارت بر سمینارها و کنفرانسهای علمی بر عهده فرهنگستان باشد تا هم علایق پژوهشی شناخته شود و هم ناهماهنگیهای احتمالی از میان برود. ولی در این مورد به توافق نرسیدیم. یکی از جهات عدم توافق این بود که این قبیل کارها وظیفه فرهنگستان نیست، ولی کاش قضیه را مطرح می کردیم تا شاید مورد توجه دیگران قرار می گرفت و برای مدیریت سمینارها و کنفرانسها فکری می کردند و یکی از سازمانهای سیاستگذار علم، کار نظارت بر سمینارها را به عهده می گرفت و این مهم سر و سامانی پیدا می کرد. اکنون هم دیر نشده است. فرهنگستان که به برگزاری بعضی سمینارها کمک ناچیزی می کند می تواند دفتری برای ثبت سمینارها و کنفرانسهای علمی و بررسی اهمیت و لزوم آنها دائر کند و با توجه به اینکه استادان بیشتر رشته های علمی در فرهنگستان عضویت دارند و امکان استفاده از نظر دانشمندان بیرون از فرهنگستان نیز فراهم است، این وظیفه مهم را انجام دهد.

چنانکه قبلاً اشاره شد یکی از مشکلات فرهنگستان این است که ماهیتی متفاوت با دانشگاه و پژوهشگاه دارد، اما اساسنامه اش از سنخ و جنس اساسنامه دانشگاه و پژوهشگاه است. به عبارت دیگر اساسنامه فرهنگستان با نظر به نظام دانشگاهی تدوین شده است، چنانکه ما اکنون مثل دانشگاهها، گروههای علمی تخصصی داریم. نظر من از ابتدا این بود که گروههای علمی فرهنگستان مثل کمیسیونهای مجلس متناسب با وظایف فرهنگستان تشکیل شود، اما به هر حال اساسنامه موجود راهنمای عمل ما باید باشد. اساسنامه دست ما را برای تشکیل کارگروههایی مناسب هر مسئله و مشکل باز گذاشته است. از مدتی پیش این کارگروهها در فرهنگستان تشکیل شده است. این کارگروهها به مسائلی چون ارتباط دانشگاهها و انجمنهای علمی و ارزيابي کنفرانسها و مسائل محیط زیست و . . . می پردازند. از ابتدای کار هم فرهنگستان به رعایت تناسب و تعادل میان پژوهشهای نظری و توجه به رفع مشکلات کشور به مدد علم ملتزم بوده است. به این جهت شاید پژوهش انجام شده در فرهنگستان و مسائل و مباحثی که در سمینارهای بی سر و صدایش مطرح شده است، بتواند مدل و ره آموزی در تدوین برنامه پژوهش  کشور باشد. ما برای طرح مسائل نان و آب و هوا و محیط زیست و غذا و ترافیک و خودرو و انرژی و مصرف و اسراف و پول کشور و خشکسالی و اخلاق اهل علم و . . . سمینارهایی ترتیب داده ایم و از کارشناسان و متخصصان دعوت کرده ایم و نظر دست-اندرکاران را پرسیده ایم، شاید در همه این بحث و فحصها به نتایج قطعی نرسیده باشیم، اما در روشن ساختن مسائل موفق بوده ایم. مختصر بگویم در مباحثات علمی فرهنگستان علاوه بر فراهم آمدن اطلاعات مفید مهمترین مسائل کشور نیز طبقه بندی شده است. یکی از مشکلات ما این است که هنوز در تکنولوژی رسمی و مدیریت و آموزش و پژوهش و در هیچ جای دیگر به پژوهش نیاز نداریم، اما این بی نیازی هرچند مانع نمی شود که در قلمروهایی از علم و تکنولوژی سری به مرزهای علم بزنیم، همه را به تفنن نزدیک می سازد. ما چنانکه باید توجه نداریم که مسائلی مثل آب و غذا و محیط زیست و مصرف و … معضلات حادّ فردای همه کشورهاست و ما نیز نباید از آنها غافل باشیم. توجه جدی به این مسائل ما را از فضای اوهام به زمین تاریخ می آورد و از همین جاست که باید بنای جهان علم را استوار کرد.

در جهان علم نسبت و رابطه ای میان همه علوم و مراتب هر علم وجود دارد. یعنی هم پژوهشهای نظری هست، هم مسائلی که در جامعه پیش می آید مورد بحث و پژوهش قرار می گیرد. در فرهنگستان هر یک از گروههای ششگانه مجالس علمی ترتیب داده اند که در عین تخصصی بودن مسائل و مباحثشان عام بوده است. وقتی فی المثل ریاضی دانان کشور در باب آموزش ریاضی و کتابهای درسی بحث می کنند، بحثشان از یک جهت تخصصی است، اما مسائلشان اختصاص به ریاضی دانان ندارد، بلکه به نظام آموزش و پرورش کشور و از آنجا به زندگی همه مردم مربوط است. از این قبیل میزگردها نه فقط در گروه علوم پایه، بلکه در همه گروههای علمی فرهنگستان برگزار شده است.

مباحث و مسائلی هم هست که بیشتر به آینده علم کشور ارتباط دارد، اینها مسائل مرزی علم است که می توانیم و باید به آنها بپردازیم. در همان زمان که پژوهشهای شبیه سازی تازه آغاز شده بود، فرهنگستان به اهتمام گروه دامپزشکی سمینار بسیار مفید و پر ثمر «کلونینگ» را ترتیب داد، همچنین در باب «میان رشته  ایها» و علومی که عین تکنولوژی هستند (مثل بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی) مجالس بحث  ترتیب داد و با کار خود خطی برای جهت دادن به سیر پژوهش رسم کرد. توجه به جامعه علم و فهرست کردن مسائل عمده پژوهش و طبقه بندی آنها اگر عین برنامه ریزی علم نباشد، مقدمه و زمینه آن است. ما اکنون نیاز داریم که تکنولوژی و مدیریت و آموزش و اقتصادمان را هر چه بیشتر با علم آشنا کنیم و از این منزل آشنایی به مرزهای علم بنگریم. تأسیس و توسعه مراکز علمی هم باید با توجه به این معنی صورت گیرد، ولی شرط تحقق همه اینها این است که بتوانیم از گذشته و تاریخ درس بیاموزیم و مشکل را آسان نینگاریم.

در تاریخ یکصد و پنجاه ساله تجدد یا تجددمآبی کشور ما علم و هر چه از جهان تجدد آمده است اولاً همواره سیر پیشرفت نداشته و چه بسا مسیر معکوس پیموده است، ثانیاً فراگرفته ها به هم پیوسته نبوده و در نظام هماهنگ جمع نشده و قهراً توان و امکان پیشرفت وجود نداشته است. چرا علم در تاریخ صد و پنجاه ساله اخیر کشور ما حتی با وجود کوششهای موقتی که اینجا و آنجا در دهه های اخیر شده است چنانکه باید پیشرفت نکرده و با گردش چرخ زندگی بیگانه مانده است؟ معمولاً به جای تأمل و یافتن پاسخ، به افزایش تعداد مقالات و وجود بعضی پژوهشهای مهم، اما موقعی راضی اند و اگر نقصی را بپذیرند گناه را به گردن اشخاص و سازمانها می اندازند و توجه نمی-کنند که پدید آمدن و پیشرفت علم موقوف به فراهم شدن شرایط خاص است و این شرایط را هر کس، هر جا بخواهد نمی تواند فراهم آورد؛ یعنی نظم تاریخی زندگی اقوام و ملل یک شیء مکانیکی نیست که بتوان آن را مونتاژ یا قطعه قطعه کرد و از اجزاء و قطعات جدا شده در هر جا بهره برد. ما آدمیان با تاریخ نسبت خاص داریم. ما محکوم حکم تاریخ نیستیم و از قدرت و اختیار بهره داریم تا آنجا که تاریخ داشتن و تاریخی بودن را از مختار بودن جدا نمی توان دانست، اما این قدرت و اختیار بی قید و شرط و مطلق و در همه جا و همیشه و در وجود همه مردمان یکسان نیست، یعنی هر کاری را مردمان در شرایط خاص آن می توانند انجام دهند. البته آنها در فراهم آوردن شرایط هم می توانند دخالت کنند، اما این دخالت هم محدود و مشروط است. ما با آگاهی از وضع علم و امکانات خود و شرایطی که در عالم ما وجود دارد قدرت مساهمت و مشارکت در پیشبرد علم و پژوهش پیدا می-کنیم. دانشمندان حتی اگر به این مقام نیندیشند وقتی به کار پژوهش می پردازند شرایط و امکانها و موانع و محدودیتها را کم و بیش درک می کنند. به این جهت دنبال مقصر نمی گردند و از کسی بازخواست نمی کنند.

بازخواست کنندگان معمولاً اهل دانش نیستند و از رسم و راه علم و پژوهش خبر ندارند، اگر کار علم و تاریخ به همین سادگی بود که مثلآً سازمانی متشکل از چند دانشمند پدید آید و همه مسائل را حل کند تاکنون همه مسائل در همه جا حل  شده بود، زیرا در عالم کنونی جایی را سراغ نداریم که حداقل چند دانشمند پژوهشگر صاحب حسن نیت و فضیلت وجود نداشته باشند. حسن نیت و علاقه به علم لازم است، اما اینها اولاً باید با دانش جمع شود، ثانیاً این خودآگاهی پدید آید که علم وسیله نیست، بلکه کارساز است. تلقی همگان این است که علم را می آموزیم و پژوهش را هم به آن می افزاییم و از آنها بهره مند می شویم. علم را باید آموخت و به پژوهش هم باید اهتمام کرد، اما شرط کارساز شدن آموزش و پژوهش این است که طرحی از یک نظام که در آن هر چیز و از جمله علم جای معین دارد، وجود داشته باشد. از زمانی که تجدد از کانون تاریخی خود بیرون آمده و در بسیط زمین گسترش یافته است نظم و فهم قدیم دستخوش پریشانی شده و نظم و درک جدید و متجدد چنانکه باید استقرار نیافته است. تجدد با فهم تجدد (این فهم کم و بیش همان فهم و وهم و خیالی است که کانت در آثار خود آنها را وصف کرده است) قوام یافته است، اما جهان متجددمآب بیشتر آثار این فهم را به صورت علم و تکنولوژی و سازمان و قواعد دریافت کرده است. چیزی که همه اینها را به هم می پیوندد و مایه پیشرفتشان می شود، همان فهم است. این فهم آموختنی نیست، بلکه آزمودنی و رسیدنی است و البته که این آزمایش و رسیدن امری بسیار دراماتیک و دشوار است. وقتی آثار فهم جدید به جهان قدیم وارد می شود، فهم این جهان را در تنگنا قرار می دهد، ولی نمی-تواند جای آن فهم را بگیرد، زیرا اثر فهم نمی تواند جای فهم را بگیرد. وقتی این طور شد دانشمندانی که علم را تا آخرین مراتب و مراحل آن آموخته اند، ممکن است جایی مناسب مقام علمیشان نیابند و قابلیت و سعیشان چندان مثمر نباشد. فرا گرفتن علم برای کسی که استعداد داشته باشد دشوار نیست، اما پیش بردن و بهره گرفتن از آن و در جای مناسب قرار دادنش امر دیگری است و استعداد-های شخصی برای حصول آن کافی نیست.

اگر می بینیم که در بعضی سازمانها با اینکه بهترین وسایل هست و همه چیز در ظاهر پیشرفته می نماید، توسعه نیافتگی هم پیداست، وجهش ناپیوستگی اجزاء و در جای مناسب قرار نگرفتن اجزاء و وسایل است. برای پی بردن به حقیقت این ناپیوستگی نیز باید به فکر زخم و جراحتی بود که بر درک و فهم عارض شده است. برای بنیاد کردن جهان علم فراهم آوردن اجزاء و مواد لازم است، اما کافی نیست، بلکه باید در اندیشه نظام علم بود. اگر نظام بنیاد شد اجزاء را طلب می کند و می یابد و امور به صراحت طبع سامان می یابد، ولی وقتی نظام نباشد همواره باید با فکر و تدبیر و تکلف کارها و چیزها را هماهنگ و متناسب کرد و این کاری طاقت سوز و توان فرساست. ما وقت این آگاهی و مواظبت و مراقبت را نداریم، زیرا باید به درمان جراحت فهم خود بپردازیم. پدید آمدن این جراحت گناه ما و هیچکس دیگر نیست. این عارضه قهری پایان تاریخ تجدد است. فرهنگستان علوم گرچه ممکن است با همه سخنانی که این دانشجوی فلسفه می گوید موافق نباشد، از فلسفه رو نگردانده و سعی کرده است به شرایط لازم برای پیشرفت علم بیندیشد. مدعی نیستم که هر چه می بایست انجام شده است. شاید هر یک از ما اعضاء فرهنگستان وقتی به بیست سال پیش بر می گردیم به یاد  آوریم که امیدمان به کاری که می بایست انجام شود بیش از این بود که هم اکنون انجام شده است، ولی صرفنظر از دشواریهای تاریخی که به آن اشاره شد، آیا در جایی، مقامی یا سازمانی هست که بگوید همه آنچه می بایست در مدت بیست سال در آنجا انجام شود صورت پذیرفته و هیچ نقص و قصور و فتوری در کارها نیست. عمده مطلب این است که یک سازمان علمی با تواضع عالمانه به کار خود بپردازد. در این صورت حتی اگر به جایی نرسد باز نمی توان گفت که شکست خورده است، زیرا در کار و راه علم شکست هم پیروزی یا مقدمه آن است. اینکه کسی بداند در تقاطع راههای بسیار، کدامها به مقصد نمی رسد، دانشش را ناچیز نباید دانست.

فرهنگستان علوم از ابتدا با توجه به ماهیت علم که دگرگون کننده و کارساز است، اما از وسیله شدن سر باز می زند و برای مستقر شدنش خانه مناسب و شرایط خاص می طلبد، کوشیده است در تدوین برنامه علم کشور شریک باشد. جلوه هایی از این سعی را مخصوصاً در اظهار نظرهایی که درباره برنامه های توسعه و نقشه جامع علمی کشور شده و در پژوهشهای ناتمامی که در مورد وضع علم در ایران صورت گرفته است، می توان یافت.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

دانلود مطلب به صورت 

مطالب مرتبط :

0%