ردکردن این

سخنرانی در نشست ادراکات اعتباری علامه طباطبایی و فلسفه فرهنگ

 

این اسم گذاری خود مشکل ساز شد و وقتی این مشکل تشدید شد که فارابی فضیلت عقلی را بعد از فضایل نظری قرار داد و ریشه فضایل عقلی را در فضایل نظری دانست یعنی علم عملی به علم نظری برمی گردد. شاید در ارسطو این مطلب باشد اما به صراحتی که فارابی مطرح کرد، نیست. شما را به مسئله «حسن و قبح» در تاریخ تفکر اسلامی توجه می دهم. فلاسفه ما خیلی در این وادی وارد نشدند اما اگر حسن و قبح ذاتی را قبول نکردند مایل بودند که حسن و قبح را عقلی بدانند. اگر حسن و قبح ذاتی باشد ادراکات اعتباری دیگر معنا ندارد. عقلی بودن حسن و قبح جای بحث دارد و این عقل عملی است که درباره «حسن و قبح» حکم می کند اما این بحث متأسفانه از طرف فلاسفه ما پرداخت نشد به خصوص در ردّ اشعریت، قضیه منتفی شد.ممکن است که ما درباره اشعری و اشعریت خیلی حرف داشته باشیم اما قضیه ای که اشعری مطرح کرد، نباید فراموش شود بلکه باید آن را بحث و حل کرد. اما ما مسئله را تمام شده و حل شده گرفتیم و گفتیم اشعری باطل است و درباره باطل بحث نمی کنیم. اشعری به اخلاق اعتباری معتقد بود البته او اعتبار الهی را منظور داشت اما مرحوم علامه طباطبایی، عالم علم اصول هم مایل بوده است که به ادراکات حقیقی اصالت دهد و مرحوم کمپانی به ادراکات اعتباری اهمیت داده است.از سوی دیگر ما با دیدگاه شهید مطهری درباره ادراکات اعتباری روبروئیم. شهید مطهری وقتی شرح روش رئالیسم را می نوشتند با برخی آراء علامه موافق نبودند اما احترام استاد در نظر ایشان به حدی بود که چندان مایل نبودند این ردّ و مخالفت را علنی کنند اما بعد از اینکه این مسئله را به تأخیر انداختند، نشرشان را به صراحت بیان کردند. من در آن سالها به ادراکات اعتباری با نگرش دیگری می نگریستم و نمی پرسیدم که مثلا آیا ادراکات حسن و قبح عقلی است یا خیر؟ بلکه فکر می کردم این فتح بابی است. حال اینکه ما ادراکات را حقیقی می دانیم و حسن و قبح را فراموش کرده ایم. فیلسوف دانای فقه و اصول(علامه طباطبایی) می گوید ادراکات اعتباری و حقیقی را نباید با هم خلط کرد و حوزه فقه و اصول حوزه ادراکات اعتباری هست و حوزه فلسفه ادراکات حقیقی است. در سال 54 من این پرسش را طرح کردم که آِیا همه ادراکات ما اعتباری هستند؟ آیا علم جدید، علم اعتباری نیست؟ وقتی می گویید «ابژکتیو» است. ابژه امر اعتبار شده است و علم جدید با فرض و فرضیه شروع می شود. علم جدید وقتی پژوهش می کند به این اثبات نمی رسد که این علم مطابق خارج است بلکه می گوید با زندگی مطابقت دارد. در آن زمان که من به این مسئله می پرداختم این مطالب جدید بود و تنها شهید مطهری به این موضوع پرداخته بود و من هنوز این دغدغه را دنبال می کنم و می کوشم در این وادی دستم را به جایی بند کنم. من محصل فلسفه هستم و اگر می خواهیم اهل فلسفه باشیم باید فلسفه جدید و غرب را بخوانیم و برای اینکه فلسفه غرب را به جایی برسانیم باید در تاریخ خود بین فلسفه اسلامی و فلسفه غرب پیوند بزنیم و از فلسفه اسلامی برای درک زمان و مکان خود در تاریخ بهره ببریم.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

دانلود مطلب به صورت 

مطالب مرتبط :

0%