ردکردن این

گفتگو با روزنامه ایران. 31 شهریور 1386

راه علم با علم سنجی هموار نمی شود

*بعضی دانشمندان گله کرده اند که شما تلاشهای علمی سالهای اخیر را نادیده گرفته اید.

من هیچوقت درباره تلاشهای دانشمندان در هیچ جا هیچ چیز نگفته ام و ظاهراً باید سوء تفاهمی پیش آمده باشد. آنچه من گفته ام اینست که علم تفنن و بازی نیست و دانشمندان بازیگران مسابقه و مأموران نوشتن مقاله برای مؤسسه ISI نیستند. نوشتن مقاله کار خوبی است و چه بهتر که مقاله در جایی چاپ شود که در فهرست ها هم بیاید ولی این یک مطلب فرعی و عرضی است پس با دانشمندان اختلافی ندارم بلکه قصدم دفاع از دانش و دانشمند است. به علم سنجی هم کاری نداشته ام. علم سنجی یک شغل فنّی و آماری و رسمی است و من با صاحبان آن بحثی ندارم. آنها هم حرفی ندارند که با من بزنند و اگر چیزی گفته اند، وظیفه اداری خود را انجام داده اند. من درباره برنامه علم و آینده توسعه می  اندیشم. مسئله من اینست که آیا علم متعلق به ISI است و حکم درباره علمی بودن یا علمی نبودن مقالات را باید صرفاً و منحصراً از ISI خواست؟ بعبارت دیگر آیا نوشتن مقاله در ISI شرط دانشمندی است و هرکس در ISI مقاله ننویسد دانشمند نیست؟ ممکن است کسی بگوید بعضی مصلحت ها اقتضا می کند که مقالاتمان را در مجلات ISI بنویسیم و در مقابل کسی می گوید بهتر است دانشمندان به مسائلی که در کشور مطرح است بپردازند تا کشور از نتیجه پژوهش ها در توسعه علمی- تکنولوژیک کشور بهره برداری کند و شاید گفته شود که اصرار در سنجیدن علم با ملاک و میزان ISI در آینده نزدیک به بی فرهنگی و دور کردن علم از فرهنگ می-انجامد و وقتی چنین شد، علم کم بنیه و بی رمق می شود. ملاحظه می فرمایید سخن من ناظر به سیاست علم و حفظ مقام دانشمند است. من که پنجاه سال از عمرم را در دانشگاه و با دانشمندان و در خدمت دانش گذرانده ام و هنوز در پیری بیشتر وقتم را صرف کار علم می کنم، چگونه تلاش دانشمندان را ناچیز بینگارم؟ اگر کسانی گمان می کنند که با علم سنجی مخالفم، مطلب مرا درست درنیافته اند. علم سنجی کار خوبی است. در توسعه علم هم از آن می توان بهره برد اما راه علم و پژوهش با آن هموار نمی شود.

*کسانی که صدها مقاله در ISI نوشته اند، فکر می کنند که شما کوشش آنها را بی قدر تلقی کرده اید.

هرگز چنین نیست. شاید این سوء تفاهم از آنجا پیش آمده باشد که گفته ام باید ببینیم مضمون آن مقالات چیست. آیا تمرین پژوهش است یا پژوهش ها به مسائل کشور یا توسعه جهانی علم تعلق دارند و راهی به زندگی و تکنولوژی پیدا می کنند یا نه. اگر مقالات دانشمندان در طریق توسعه علم جهانی بوده است، باید قدر آن را دانست و مخصوصاً اگر در حل مسائل کشور مؤثر افتاده باشد، اهمیت آن بیشتر می شود. مشکل من اینست که ما کاری به این معانی نداریم بلکه همین اندازه که مقاله در ISI پذیرفته شود، راضی هستیم گویی غایت نوشتن مقاله، چاپ شدن در مجله ISI است. آنچه من گفته ام اینست که غایت علم ثبت در فهرست و نمایه شدن نیست. در کودکی در کتاب کلیله و دمنه خوانده ام که غرض کشاورز برداشت گندم است اما کاه که علف ستور است خود به تبع حاصل آید. ظاهراً در این مورد سوء تفاهمی پیش آمده است و اگر سه مطلب را از هم تفکیک کنیم، سوء تفاهم رفع می شود. اول اینکه نوشتن مقاله در هرجا باشد از نظر همه اهل علم امری لازم و مستحسن است و اگر کسانی ترجیح می دهند که در مجلات ISI مقاله بنویسند، کار خوبی می کنند و مقالاتشان هم در فهرست می آید و کار مراجعه به آنها آسان می شود و چه بسا که فوائد دیگری هم بر آن مترتب باشد. دوم مسئله ملاک و میزان دانش و دانشمندی است. هرکس مقاله پژوهشی بنویسد در هرجا که چاپ شود، پژوهشگر و دانشمند است. اسم و رسم و انتساب به اینجا و آنجا یک کتاب یا مقاله را علمی نمی کند و از اعتبار نمی اندازد. اگر در مقررات ما چنین سهوهایی وجود دارد باید تدارک شود. شرایط صوری را باید رعایت کرد اما مقدّم داشتن این شرایط پر مضمون و حاصل پژوهش از دانش و معرفت دور است. البته نویسندگان مقالات در مجلات ISI هم کم و بیش پژوهشگر و دانشمندند ولی نوشتن مقاله در ISI شرط دانشمندی نیست و پرداختن به ISI نباید ما را از مسائل اصلی توسعه علمی باز دارد. حتی اگر همه فضائلی که ISI دوستان به آن نسبت می-دهند درست باشد، آن را ملاک و میزان اصلی و قطعی دانش و دانشمندی نمی توان دانست. کسانی بوده اند و هستند که مقاله در مجلات ISI ننوشته اند و نمی نویسند و در علم مقام بلند دارند. مگر دانشمندان همه کشورها مثل همکاران دانشگاهی ما ملزمند که مقالات خود را در مجلات معینی چاپ کنند؟ آنها مقاله می نویسند و بهر مجله ای می خواهند می دهند که چاپ شود و گاهی اگر مقاله چاپ نشده باشد، دانشگاه از بررسی اعتبار آن سر باز نمی زند پس آنچه من گفته ام اینست که ISI را میزان اصلی دانشمندی ندانیم. گفته اند و باز هم خواهند گفت که ISI میزان قطعی و اصلی نیست ولی وقتی شرط لازم احراز دانشیاری و استادی در دانشگاه داشتن مقاله در مجلات ISI است، شرایط دیگر هرچه باشد اهمیت ندارد. نکته سوم که مهمتر بنظر می رسد اینست که حساسیت نسبت به ISI و نگرانی از شکستن حریم حرمت آن نباید مایه نگرانی دانشمندان باشد زیرا این نگرانی ممکن است موجب تنزل کار پژوهش و میل به میانمایگی در روح دانشمند شود. کسی که می خواهد در طی سال، سی یا چهل مقاله در مجلات ISI چاپ کند، فرصت تأمل و تحقیق دقیق و اساسی ندارد و در اندیشه یافتن مهمترین و مقدم ترین مسائل نیست. درست است که جهان تکنولوژی پرشتاب است و در این جهان درنگ نمی توان کرد اما بهرحال با شتابزدگی نمی توان مشکل شتاب زمانه را حل کرد و با آن همراه و هماهنگ شد. من گفته ام که هدف علم چاپ مقاله نیست بلکه حل مسائل است. ما اکنون در همه زمینه های اداری و آموزشی  و کشاورزی و صنعت و تکنولوژی مسائلی داریم که پژوهندگان باید به حلّ آنها بپردازند و چه بهتر که حاصل پژوهشی که برای حلّ مسائل کشور می-شود، در مجلات خارجی هم انعکاس داشته باشد ولی دانش و دانشمندی در نوشتن مقاله و تبعید آن به خارج خلاصه نمی شود. این مقالات اگر به توسعه و پیشرفت علم مدد نکند و در کار توسعه کشور مؤثر نباشد، چرا باید از بابت آن اینهمه «گرنت» به متخصصان مقاله پردازی پرداخت. راستی چرا ISI در کشور ما اهمیتی غیرعادی و بیش از حدّ یافته است؟ آیا اهمیت دادن بیش از اندازه به هر چیزی نشانه دور شدن از اعتدال نیست و وای اگر دانشمندان امر مهم را از غیرمهم تمییز ندهند و مهم را بی اهمیت و بی اهمیت را مهم بدانند.

*کسانی که گله کرده اند در زمره دانشمندان نامدار کشورند.

من گله آنها را روی چشم می گذارم و بصراحت می گویم که هرکس قدر دانشمند را نشناسد، از قدر خود می کاهد ولی کسی که همه عمر را در مدرسه و دانشگاه با کتاب بسر برده است چگونه می تواند حرمت دانش و دانشمند را نگاه ندارد. نقد رسوم و عادات و تشریفات بدی که بدون تأمل و مطالعه کافی در زمینه نشر علم و ارزیابی مطالب علمی شایع و مرسوم شده است، ربطی به علم ندارد. حرف من اینست که دانشمندان به کار دانش بپردازند و چندان پروای علم سنجی و کیفیت ارزیابی و نشر مقالات نداشته باشند و این کار را به عهده مقامات رسمی و سازمانهای مسئول بگذارند.

*گفته اند نبودن سیستم نمایه سازی از مشکلات جامعه ماست. شما این مشکل را چگونه می بینید؟

اگر این سخن را یک دانشمند گفته است مرادش از جامعه، جامعه پژوهندگان است وگرنه جامعه بزرگ ما آنقدر مشکل دارد که نمی تواند به نمایه سازی فکر کند. حتی می خواهم بگویم مشکل، مشکل جامعه پژوهندگان هم نیست بلکه یک امر اداری و سازمانی است که ادارات آمار و علم سنجی و روابط عمومی مؤسسات و مراکز و سازمانهای علمی و دانشگاهها باید به فکر آن باشند و کار چندان مشکلی هم نیست که دانشمندان را نگران کند. دانشمند باید نگران مسائل علم و پژوهش باشد. در این صورت مسائل فرعی سازمانی و کارهای رسمی اداری مثل فهرست نویسی و نمایه سازی حل می-شود. نگرانی من اینست که چرا بعضی دانشمندان اینهمه بفکر نمایه سازی اند. دولت و مدیریت علم کشور به این کار می پردازند تا دانشمندان از فوائد آن و از جمله امکان ارجاع و مراجعه به منابع و پژوهش ها و مقایسه سطح و مرتبه علمی در رشته های مختلف در کشورها میسر و آسان شود.

*گله مندان گفته اند که باید از علم حمایت شود و مدیریت علم داشته باشیم.

جان کلام من هم همین بوده است ولی اگر قرار است بودجه پژوهش را صرف تهیه مقاله و ارسال آن به مجلات ISI کنند، دیگر چه نیاز به مدیریت داریم. مدیریت در صورتی مورد پیدا می کند که برنامه و سیاست علم داشته باشیم و مسائل اهم و مهم معلوم باشد و بدانیم چه پژوهش هایی باید صورت گیرد و کدام مقالات در کجا و در کدام مجله چاپ شود تا مؤثر در پیشرفت علم و مایه آبروی کشور شود. در جایی که علم رشد طبیعی داشته باشد، مدیریت پژوهش هم چندان ضرورتی ندارد اما وقتی توسعه با برنامه ریزی صورت می گیرد، حمایت از علم و مدیریت پژوهش جزئی از برنامه توسعه باید باشد – ما در دانشگاهها مدیریت علم را با مقاله شماری و مجلّه سالاری اشتباه کرده ایم-. دانشگاهها یا بیشتر دانشگاهها به مقالاتی امتیاز و اعتبار می دهند که در مجلات ISI یا دارای مهر علمی- پژوهشی چاپ شده باشد. البته به این مقالات باید امتیاز داده شود اما امتیاز ندادن به مقالات، دیگر چندان معقول نمی نماید بخصوص وقتی که نه دهم نمره را برای اسم و رسم و عنوان مجله و دانشگاه در نظر می گیرند و به مضمون مقاله یک دهم نمره تعلق می گیرد و دیده ام که کسانی از این قاعده ناروا و بی وجه و شاید ظالمانه دفاع می کنند گویی بنام علم عصبیت اداری و قومی قبیله ای بر فضای دانش و پژوهش غالب شده است. در دانشگاه تهران کتابی که دانشگاه آن را منتشر نکرده باشد و نام دانشگاه روی آن نباشد، هر امتیازی بیاورد، حداکثر یک دهم آن محاسبه می شود گویی علم با ذکر نام و عنوان اشخاص و مراکز، علم می شود و اگر منسوب به مرکز نامداری نباشد، علم نیست. من که عمرم را در دانشگاه تهران گذرانده ام و به شغل استادی در دانشگاه تهران افتخار می کنم آیا باید بپذیرم که همکارانم اگر کتاب بنویسند و اسم دانشگاه تهران روی آن نباشد، کتابشان ارزش ندارد و علمی بودن کتاب موقوف به نوشتن نام دانشگاه روی جلد آنست. این روشها و رویّه ها با برنامه ریزی علم و مدیریت پژوهش مناسبت ندارد بلکه ضدّ علم است.

*ولی بهرحال انتشار مقالات دانشمندان ما در خارج از کشور را نباید منع کرد.

گمان نمی کنم کسی این کار شایسته را منع کند. حتی تشویق هم باید کرد اما چنانکه گفتم مطالب را با یکدیگر خلط نکنیم. مقالاتمان را در مجلات ISI چاپ کنیم، کار علم سنجی را هم ادامه دهیم اما ISI نه غایت علم است و نه میزان اصلی علم سنجی. این حساسیتی هم که بعضی از دانشمندان ما در مورد ISI دارند، غیرعادی و غیرطبیعی است و شاید در هیچ جای دنیا نظیر نداشته باشد یعنی اعتبار بی وجهی که ما برای ISI قائلیم، در هیچ کشوری قائل نیستند و من نمی دانم این شهرت از کجا آمده است؟ شاید هم چیزی می دانم و نمی خواهم بگویم.

*آیا ISI را بعنوان ملاک علم سنجی قبول دارید؟

من به علم سنجی کاری ندارم بلکه از علم شناسی می گویم. ISI یک مرجع اطلاع رسانی است اما میزان دقیق تعیین مقام علم هیچ شخص و کشوری نیست. تناسب مقالاتی که در مجلات ISI چاپ می شوند مطابق با تناسب علم کشورها نیست. علاوه براین در فهرست ISI هم مقالات خوب یافت می شود و هم مقالات بد و بیمایه و شاید غالب مقالاتش متوسط باشد. کسانی که تحقیقات مهم می-کنند به ISI چکار دارند؟ آنها اعتبار خود را از ISI نمی گیرند بلکه به هر ناشری اعتبار می دهند. وقتی بپذیریم که ISI به دانشمند اعتبار می دهد، شاید دانش در نظرمان بی اعتبار شود و این مشکل در روحیه و فکر دانشمندان پدید آید که با مقاله شماری درباره دانش دانشمندان حکم کنند یعنی هرکس را که مقاله بیشتر نوشته است، دانشمند تر بدانند. کسی که چند صد مقاله نوشته است هرچند که ممکن است مضمون آنها هیچ باشد، همتش را باید ستود اما برای حکم در باب مقام علمی او، باید مقالاتش را خواند و آنگاه حکم کرد. خطری که معمولاً پرنویس ها به آن دچار می شوند، خطر تبدیل شدن به دانشمند استاندارد است. دانشمند استاندارد مقاله استاندارد می نویسد و معمولاً کاری ندارد که چه پژوهشی باید بکند. او پژوهش می کند تا مقاله تولید کند گویی کارگر یا کارمند دفتر دانش است.

*آیا همه کسانی که تعداد مقالاتشان زیاد است پژوهشگر استانداردند و مقاله استاندارد می نویسند؟

نه ضرورتاً. بعضی از دانشمندان بزرگ جهان صاحب مقالات فراوانند اما بعضی دیگر از بزرگان علم کمتر نوشته اند. اصل اینست که قدر دانشمندان صاحب همت را که مقالات فراوان نوشته اند، بدانیم اما متوجه باشیم که ساحت علم، میدان بازی و تفنن و مسابقه پرنویسی نیست. پژوهش اگر کارساز نباشد یا علم را ارتقاء ندهد، نام علم بر آن نباید گذاشت.

*یعنی شما علم را فقط علم کاربردی می دانید؟

نه، من حتی تقسیم علم به اقسام نظری، کاربردی و بنیادی و توسعه ای و . . . را دقیق نمی دانم. علم زمان ما علم تکنولوژیک است. این علم گاهی صورت نظریه دارد اما در زمان ما پژوهش ها بیشتر کاربردی شده است. علم هرچه باشد دیر یا زود باید منشاء تغییر و مایه قدرت باشد. درست بگویم علم عین قدرت است و با آن تفنن نباید کرد. نمی گویم دانشمند باید بفکر قدرت یا بهره برداری از علم خود باشد اما پژوهش اگر گزارشی باشد که صرفاً اشخاص آن را می خوانند و در شغل مقاله-نویسی به آن استناد می کنند، بی آنکه مشکلی از مشکلات با آن حل شود، باید دید که چرا دانشمند وقت خود را صرف آن کرده است. پژوهش، پژوهش تکنولوژیک است (حتی اگر پژوهش جامعه-شناسی و سیاست و . . . باشد) و بی واسطه یا به واسطه باید در تکنولوژی اثبات شود. البته درانداختن طرح نو در عالم علم و معرفت مطلب دیگری است که به علم سنجی مربوط نمی شود. من که با فلسفه سر و کار دارم بارها تلویحاً یا بصراحت ملامت شده ام که کار بیهوده می  کنم و پرسیده اند که فلسفه به چه درد می خورد. اینجا نمی خواهم بحث کنم که آیا فلسفه بدرد می خورد یا نه اما اگر فلسفه باید بدرد بخورد چگونه از بدرد خوردن علمهای دیگر که اعتبارشان به سودمندی آشکارشان است، چشم بپوشیم؟ فلسفه زبان خاص خود دارد و در آن عالم بشری طراحی می شود اما علوم دیگر اگر بکار نیایند، آموختنشان چه وجهی دارد؟

*دانشگاه تهران پاسخی به مقاله شما داده بود که آن را در روزنامه ایران مورخ 20 شهریور تحت عنوان «تأکید بر تولید علم، واکنش دانشگاه تهران به مقاله دکتر داوری» چاپ کرده بودند.

من هم آن نوشته را خواندم و بسیار متعجب شدم زیرا در مقاله من اعتراضی به دانشگاه تهران و هیچ مرجع و مقام دیگر نشده بود. من بعضی مقرّرات را نقد کرده بودم و چون به دانشگاه تهران تعلق دارم و آنجا را می شناسم، مثال زده بودم که در دانشگاه تهران اگر کسی کتاب بنویسد و اسم دانشگاه تهران را نیاورد، بیش از یک دهم امتیاز به کتابش تعلق نمی گیرد و این عصبیت قومی قبیله ای را موجّه ندانسته بودم. در نامه منسوب به دانشگاه نه فقط منکر وجود چنین دستور العمل ضد علم نشده اند بلکه اعلام کرده اند که عزم جزم بر اجرای آن دارند. تعجب من بیشتر از این جهت بود که وقتی وزارت علوم و تحقیقات و فناوری مشغول تجدیدنظر در آئین نامه ارتقاء اعضاء هیأت علمی دانشگاههاست، اگر انتقادی شود نباید در برابر آن حساسیت نشان دهند.

*بعضی از خوانندگان هم تعجب کرده اند که چرا سازمان علمی بزرگی مثل دانشگاه تهران در پاسخ به یک مقاله مستدل با لحن عصبی مطالب اصولی را با امور شخصی و خصوصی خلط کرده است.

این نامه که می فرمایید چون امضاء ندارد، من در انتساب آن به دانشگاه تهران شک می کنم بخصوص که دوست نمی دارم از دانشگاهی که عمر خود را در آن بسر برده ام، سخنانی صادر شود که اهل نظر و دانایی آن را نپسندند ولی نداشتن امضاء برای ردّ انتساب آن به دانشگاه کافی نیست زیرا ممکن است اصرار کرده باشند که نامه بدون امضاء را چاپ کند. نمی دانم روزنامه چرا پذیرفته است که نامه بدون امضاء چاپ شود. من در مقاله خود اعتراضی به دانشگاه تهران نداشتم و اگر هم می داشتم و پاسخی می دادند، این پاسخ را می بایست یک مقام مسئول در دانشگاه بدهد. من در نامه خود حساب علم سنجی را از علم شناسی جدا کرده بودم و گفته بودم علم سنجی در جای خود مغتنم است اما ما به علم شناسی در تدوین برنامه جامع علم نیاز داریم. حق این بود که دانشگاه به این نکته توجه می-کرد. اصلاً در نوشته ای که من خواندم، رعایت علم جایی نداشت بلکه دفاع از ضوابط موجود ارتقاء اعضاء هیأت علمی و تخفیف و توهین این ناچیز بود. من می توانم از این بابت به مراجع قانونی شکایت کنم اما وقتی باین فکر افتادم آیه ای از سوره مبارکه فرقان در وصف بندگان حضرت رحمن بیادم آمد و از این کار منصرف شدم. اگر خوانندگان از خواندن آن نامه متعجب شده اند، توقع داشته اند که نامه و نوشته دانشگاه تهران مظهر خرد و دانش کشور باشد و با کلمات متین و منطق استوار و ادب شایسته اولین دانشگاه کشور، بسلک عبارت درآمده باشد و به این جهت نوشته مزبور برخلاف انتظارشان بوده است. من هم در این تعجب و تأسف شریکم اما این نوشته را به حساب علم و عقل دانشگاه نمی گذارم. این یک عارضه است و انشاء الله می گذرد و رفع می شود. البته اگر نامه را مسئولان دانشگاه تهران نوشته اند، خوبست یکبار خود آن را بخوانند و ببینند که مبادا شأن دانشگاه را تنزل داده باشند. مدیریت دانشگاه باید شأن و اعتبار دانشگاه را حفظ کند و اگر نمی تواند، چرا اصرار می کند که می مانیم و رویّه نادرستی را که آثار منفی اش تاکنون بیشتر بوده است و در آینده از این هم بیشتر خواهد شد، با تحکّم دنبال می کنیم.

*بعضی اشخاص هم با جملات و عبارات مشابه به مقاله شما اعتراض کرده و گفته اند شما می-خواهید دانشگاهیان بدون ارزیابی ارتقاء پیدا کنند و نوشته دانشگاه تهران را دفاع از ارزیابی دقیق مقالات استادان دانسته اند.

مطلب درست برعکس است. من می گویم بیائیم ارزیابی کنیم. آنها می گویند ما نمی توانیم ارزیابی کنیم و ارزیابی را باید به ISI و سازمانهای نظیر آن بسپاریم. نظر من اینست که وقتی مقاله ای اینجا چاپ می شود، خودبخود مورد ارزیابی قرار می گیرد و البته در دانشگاه هم باید رسماً مورد ارزیابی قرار گیرد اما آنچه در یک مجله ناشناس چاپ شده است، چه می دانیم چیست و چه ارزشی دارد؟ نوشته منسوب به دانشگاه تهران بدون اینکه در بحث ارزیابی و نحوه آن وارد شود، اعلام کرده است که: 1- ارتقای اعضاء هیأت علمی بر طبق ضوابط صورت می گیرد. 2- اعتراض نویسنده مقاله «توهم توسعه علمی . . . » در خصوص «میزان امتیاز تخصیص یافته به کتابها و مقاله های نامبرده» ناوارد بوده است. 3- تمامی امتیازات کتابها و مقالات که کلّی گوئیهای ارزیابی و داوری نشده بدون ذکر منابع و مأخذ معتبر در نشریه سازمانی که خود سردبیر آن بوده اند . . . به ایشان تعلق گرفته است (این بنده مسئول درستی و نادرستی جمله ها و عباراتی که دیگران می نویسند حتی اگر منسوب به دانشگاه محبوبم باشد، نیستم). 4- نصیحت کرده اند که در تألیف و ترجمه کتب و در نگارش مقالات معتبر به گونه ای عمل نمایم که از امتیازات بیشتری برخوردار شوم و بالاخره 5- دانشگاه تهران در راستای رسالت های خود . . . به تلاش خود در تولید علم و عرضه آن در سطح ملّی و بین المللی بخصوص از طریق چاپ مقالات وزین و بامحتوای علمی در مجلات معتبر و از جمله مجلات دارای نمایه ISI ادامه خواهد داد. در مورد نکته اول دانشگاه کار خوبی می کند که مقررات را اجرا می کند. من می-گویم این مقررات عیب هایی دارد که باید رفع و اصلاح شود. مطلب دوم بر ساخته نویسنده است. من در مقاله «توهم توسعه . . . » چیزی از خود نگفته بودم و اعتراضی نکرده بودم. البته در نامه ای که به رئیس دانشگاه نوشته بودم و در مذاکره شفاهی گفته بودم که ارزیابی مقالات و آثار استادان با موازین نامناسب صورت می گیرد و گاهی این ارزیابی نادرست موجب اسائه ادب به پیران و بزرگان دانشگاه (که شاید راضی نباشند از آنان نام ببرم) می شود. اگر خواننده تعجب کرده است که چرا دانشگاه به اعتراض ایراد نشده پاسخ داده است، بداند که اعتراض ربطی به مقاله ندارد و یک مسئله اداری و داخلی دانشگاه است اما اینکه چرا این خلط صورت گرفته است، باید از نویسنده نامه که متأسفانه نمی دانم کیست، پرسید. فکر می کنم برای همه کسانی که مرا می شناسند معلوم باشد که من دیگر نیازی به امتیاز و گرنت و ارتقاء رسمی اداری و . . . ندارم و اگر می خوانم و می نویسم، خواندن و نوشتن با زندگیم یکی شده است ولی چکنم، وقتی می بینم مقالات مرا کسانی ارزیابی می کنند که فلسفه را با ص می نویسند، دلم سخت می گیرد و بفکر می افتم که چگونه آنها که مدام از لزوم دقت در ارزیابی می گویند، خود بی پروا بدون اینکه کمترین صلاحیتی داشته باشند، به ارزیابی و صدور حکم در اموری که از آن هیچ نمی دانند، می پردازند. نکته سوم مربوط به امتیاز کتب و مقالات من و بی ارزش بودن آنهاست. من داعیه ای ندارم و هرکس عیب نوشته هایم را بگوید، استقبال می کنم و ممنون می شوم ولی عیب بینان هم باید حدّ خود را بشناسند و از آن تجاوز نکنند.

*آیا این ارزیابی ها شما را ناراحت کرده است؟

هدف پژوهش عرضه مقاله در مجلات نمایه شده نیست بلکه پاسخ دادن به مسائلی است که مدیریت و صنعت و کشاورزی و آموزش و پرورش و سیاست و اقتصاد کشور با آن مواجه است. البته پژوهش-هایی هم که در مرز علم جهان صورت می گیرد، جای خود دارد و اگر صورت گیرد حتی مردم کوچه و بازار هم قدر آن را می دانند. یک ملاک و میزان مهم در ارزیابی علم اینست که ببینند مسائل پژوهش از کجا آمده و چگونه طرح شده است. مسائل یا جهانی و کلّی است که پاسخ آن با یک هفته و یک ماه پژوهش بدست نمی آید و معمولاً دانشمند سالها با آن گلاویز است و با آن مقاله برای نمایه-شدن نمی توان ساخت. مسائل دیگر در گردش چرخ امور جهانی که با علم نظام یافته است، پیش می آید و با پژوهش حل می شود. گاهی هم کسانی به تمرین پژوهش می پردازند و تمرین هم لازم است بشرط اینکه این تمرین سی سال طول نکشد. مسائلی که از این سه قسم بیرون باشد، مسئله علمی نیست و اگر دانشمندان بقصد تهیه مقاله به مسائل تصنّعی می پردازند، کاری کرده اند که نه مسئله اش به ما تعلق دارد و نه نتیجه ای از آن عاید ما می شود. ما فقط باید هزینه آن را بپردازیم. یک صفت دیگر مسئله علمی اینست که با مسائل دیگر مناسبت دارد و نه فقط پژوهش در مسائل یک علم باید مکمل پژوهش های دیگر باشد بلکه بطورکلی پژوهش اگر پژوهش در مسائل حقیقی باشد، موجب وحدت و همبستگی همه علوم می شود.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

دانلود مطلب به صورت 

مطالب مرتبط :

0%